گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هشتم
باب مواقیت العمرة من مکّۀ و قطع تلبیۀ المعتمر






[کسی که از مکه خارج شود]
(روي عمر بن یزید عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال من اراد ان یخرج من مکّ ۀ لیعتمر احرم من الجعرانۀ و الحدیبیّۀ و ما
اشبههما) این بابی است در بیان میقاتهاي عمره از مکه معظمه و در بیان آن که قطع تلبیه را در کجا کنند به اسانید صحیحه و
کالصحیحه منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که خواهد که از مکه معظمه بیرون رود از جهۀ
احرام عمره میباید که احرام بگیرد از جعرانه و حدیبیه و در هر دو به تخفیف و تشدید خواندهاند و آن چه مثل اینهاست مثل تنعیم
و اکثر گفتهاند که میباید از حرم بیرون رود و احوط آنست که از غیر این سه جا احرام نگیرد یا بیکی از مواقیت حج رود مثل قرن
المنازل و عقیق و از خارج حرم احرام نگیرد
[قطع تلبیه در عمره]
(و من خرج من مکّۀ یرید العمرة ثمّ دخل معتمرا لم یقطع التّلبیۀ حتّی ینظر إلی الکعبۀ) ظاهرا کلام صدوق باشد و شیخ طوسی علیه
الرحمۀ گمان کرده است که جزو حدیث سابق است و کلینی در حسن کالصحیح روایت کرده است از معاویۀ بن عمّار که حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که احرام گیرد از تنعیم که یک فرسخی مکه معظمه است از راه مدینه مشرفه پس
قطع نکند تلبیه را تا نظر نکند بمسجد و عبارت متن این است که ص: 176 هر که از مکه معظمه بیرون رود
بقصد عمره و احرام گرفته داخل شود قطع نکند تلبیه را تا نظرش به کعبه افتاد و مضمونش موافق است با حدیث معاویه امّا مراد
صدوق نیست چون بعد از این میگوید این را که (و روي انّه یقطع التّلبیۀ اذا نظر إلی المسجد الحرام) یعنی مرویست که قطع تلبیه
میکند وقتی که نظرش بمسجد الحرام افتد و ظاهرا مرادش حدیث معاویه است که مذکور شد و چون در حدیث دیگر ندیدهام نظر
به کعبه را دور نیست که عمر بن یزید باشد چنانکه شیخ فهمیده است اگر چه قریبند به یک دیگر. و شیخ در روایت کالصحیح از
عمر بن یزید نقل کرده است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که داخل مکه شود از جهۀ عمره مفرده
پس میباید که قطع کند تلبیه را وقتی که شترش پا در حرم گذارد. و چون عمر بن یزید این روایت را روایت کرده است اندکی
بعید است که تتمه از روایت او باشد (و روي انّه یقطع التّلبیۀ اذا دخل اوّل الحرم) و مرویست که شخصی که عمره مفرده میکند
قطع میکند تلبیه را وقتی که داخل میشود در اوّل حرم و دور نیست که روایت سابقه باشد اگر چه اندك تغییري دارد و باین
عبارت واقع شده است در تلبیه متمتع. و کلینی در موثق روایت کرده است از زراره که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
فرمودند که معتمر قطع تلبیه میکند هر گاه داخل حرم میشود و دور نیست که همین روایت را صدوق نقل بالمعنی کرده باشد (و
فی روایۀ الفضیل قال سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قلت دخلت بعمرة فاین اقطع التّلبیۀ فقال بحیال العقبۀ عقبۀ المدنیّین قلت
ص: 177 این عقبۀ المدنیّین قال بحیال القصّارین) و در روایت فضیل کالصحیح، و شیخ حسن کالصحیح
نامیده است بلکه صحیح است بوجوه شتّی یکی آن که صدوق حکم به صحت کرده است دویم آن که گفته است که از کتاب او
برداشته و کتاب فضیل مثل خودش کالشمس مشهور بوده است سیم آن که صدوق ذکر کرده است که هر چه در این کتاب از فلان
و فلان روایت کرده اسانید به آن دارم و خود گفته است که کتاب فضیل را از محمد بن موسی بن متوکل روایت کردهام از علی بن
حسین سعدآبادي از احمد برقی از پدرش محمد از ابن ابی عمیر از ابن اذینه از فضیل پس هر طریقی که باین جماعت دارد همه
مرویات ایشان را روایت کرده است و باین معنی متفطن شده است شیخ ما قدوة العلماء الراسخین مولانا احمد اردبیلی رحمه اللَّه
صفحه 77 از 321
تعالی و بنا بر این هفتاد و سه سند صحیح دارد و قریب به هزار سند کالصحیح میشود و شیخ حسن رضی اللَّه عنه گفته است که در
این طریق مجهول الحالی که هست علی بن الحسین است و او صاحب کتاب نیست و ظاهر است که از مشایخ اجازه است و دیدهایم
که روایات بسیار نقل کرده است و کثرت روایت مدحست پس اولی آنست که حدیث او را حسن شماریم، و لیکن این شکسته این
راهها را ترك کردهام و اگر نه هیچ احتیاجی به اینها نیست چون صدوق حکم به صحت همه کرده است و گفته است که میان من
و خدا حجت است و قریب باین است آن چه محمد بن یعقوب رضی اللَّه علیه گفته است در اول کتاب کافی رضی اللَّه عنهما و عن
سایر علمائنا اجمعین. فضیل میگوید که من سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و عرض نمودم که داخل شدم به عمره از
کجا قطع تلبیه کنم حضرت فرمودند ص: 178 که از محاذات عقبه اهل مدینه مشرفه عرض نمودم که
کجاست فرمودند در برابر گازرانست و ظاهرا مراد فضیل از عمره عمره تمتع است و محل قطع تلبیه عمره تمتع از کجاست بیدغدغه
چنانکه خواهد آمد (و روي عن یونس بن یعقوب قال سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یعتمر عمرة مفردة فقال اذا رأیت
ذا طوي فاقطع التّلبیۀ) و کالصحیح منقولست از یونس که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی
که عمره مفرده کند حضرت فرمودند که هر گاه به بینی ذو طوي را که محاذي عقبه است نزدیک قبور شرفاء مکه: قطع کن تلبیه را
و این حدیث موافق است با حدیث فضیل (و فی روایۀ مرازم عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال یقطع صاحب العمرة المفردة التّلبیۀ
اذا وضعت الابل اخفافها فی الحرم) و در حسن کالصحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر
گاه شخصی عمره مفرده کند قطع میکند تلبیه را وقتی که شتران داخل حرم شوند (و روي انّه یقطع التّلبیۀ اذا نظر إلی بیوت مکّۀ) و
منقولست از سدیر در موثق کالصحیح که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که هر گاه خانهاي مکه را به بینی قطع کن تلبیه را و این حدیث موافق است با حدیث فضیل و یونس و موافق است با عمره
تمتع (قال مصنّف هذا الکتاب رضی اللَّه عنه هذه الاخبار کلّها صحیحۀ متّفقۀ لیست بمختلفۀ و المعتمر عمرة مفردة فی ذلک یحرم
من أيّ میقات من هذه المواقیت شاء و یقطع التّلبیۀ فی أيّ موضع من هذه ص: 179 المواضع شاء و هو موسّع
علیه و لا قوّة الّا باللَّه) و چنین گوید صدوق که این کتاب را تصنیف کرده است که خدا از او راضی باد که این اخبار همه صحیح
است باصطلاح قدما و اختلاف نیست در میان این اخبار و کسی که عمره مفرده کند مخیر است در عمل به همه از هر میقاتی که
خواهد احرام میکرد و مذکور شد که تغییر اسلوب دلالت میکند که صدوق چنین یافته است که خبر مسمع و حدیث برید
مخالفت دارند با یکدیگر بحسب ظاهر و در واقع مخالفت ندارد و چون لازمست که احرام بگیرد از میقات هر میقاتی که هست
صحیح است، و قطع تلبیه میکند از هر جا از این مواضع که خواهد و بر او توسعه کردند، و چون ذکر الهی و حمد اوست اگر تلبیه
را بگوید بهتر است، و بعد از آن در فضلیت تا وقتی که مسجد الحرام را از دور به بیند و بعد از این تا وقتی که خانهاي مکه را به
بیند و بعد از آن تا وقتی که داخل حرم شود و نیست قوتی مگر بعون الهی یعنی این جمع که کردم اخبار را بعون و قوت الهی
است. و شیخ الطائفه چنین جمع کرده است که روایاتی که واقع شده است که قطع تلبیه میکند وقتی که کعبه یا مسجد را به بیند: از
جهۀ جمعی است که از مکه معظمه بیرون رفته باشند و در این صورت مخیر خواهند بود میان قطع تلبیه در دیدن مسجد و کعبه و
آن چه واقع شده است که تا عقبه مدنیین: نظر به اهل مدینه است و آن چه واقع شده است که ببیند خانهاي مکه را یا ذي طوي را به
بیند: نظر به کسی است که از جانب عراق آمده باشد، و آن چه بخاطر این ضعیف میرسد و شاید بعضی را گفته باشند آنست که
اگر احرام را از خارج حرم گرفته باشد مثل تنعیم چنانکه در حسنه معاویۀ بن عمار بود و در گفتن تلبیه مخیّر است میان دیدن مسجد
الحرام و کعبه و دور نیست که توان گفت که اگر از تنعیم باشد که متصل است به اول حرم چون مسافتش قلیل است بگوید تا کعبه
را به بیند و تا دیدن مسجد نیز خوب باشد، و اگر از ص: 180 جعرانه و حدیبیه احرام گرفته باشد که دور
است از ابتداء حرم مخیر باشد میان همه و لیکن تا دیدن خانهاي مکّه بهتر باشد اگر چه از ابتداء دخول حرم قطع تواند کرد، و اگر
صفحه 78 از 321
از میقاتهاي دور احرام گرفته باشد تا دخول حرم کافی باشد و بقیه را نیز اختیار داشته باشد، و آن چه شیخ فرموده است که اهل
مدینه از عقبه مدنیین قطع میکنند غافل شدهاند که در حدیث عقبه مذکور نیست بلکه حیال عقبه است و آن با راه عراق و مدینه هر
دو درست میشود بلکه محاذات نسبت به اهل عراق که از ابطح میآیند ظاهرتر است، و نظر به جمعی که از راه مدینه مشرفه آیند
دخول حرم کافی است، و اگر از راه عقبه آیند دیدن خانهاي مکه مناسبتر است زیرا که عقبه محاذي قبور شرفاست و از قبیل تنگ
اللَّه اکبر شیراز است که چون از عقبه مشرف میشوند بسوي مکه معظمه جمیع خانها پیداست و عقبه قریبست. که مسمّی است
بحجون و قبرستان اهل مکه معظمه است و راه مدینه دو راهست یکی راه بالاست که از عقبه میآیند و یکی راه اسفل است که از
تنعیم میآیند و ممکن است که اهل مدینه مشرفه که از راه تنعیم آیند و بگذرند محاذي عقبه شوند، و ظاهرا آن مراد نیست بلکه
راه ابطح مراد است که همین که از ابطح متوجّه مکّه معظمه میشوند و تیر پرتابی که میروند عقبه مدنیین پیدا میشود و آنجا ذو
طوي است و خانهاي مکّه از آنجا پیدا میشود، و ظاهرا صدوق و شیخ در وقت نوشتن اینها هنوز به مکه معظمه نرفته بودند یا اگر
رفته بودند در آنجا ملاحظه آنها نکرده بودند و اللَّه تعالی یعلم، و همه قایلند که اینها بر سبیل استحبابست امّا اگر این جماعت بعد
از دیدن کعبه تلبیه بگویند دغدغه تشریع میشود که حرام باشد چون شارع تا اینجا طلب فرموده است، و حدیثی وارد نشده است
که دیگر توان گفت مگر آن که کاري کنند که مشروع نباشد آن را در احرام واقع ساختن و واقع سازند: از شارع متلقی است که
تلبیه بگویند از جهۀ عقد احرام چنانکه گذشت و خواهد آمد
باب اشهر الحجّ و اشهر السّیاحۀ و الاشهر الحرم
[ماههاي حج]
قال شوّال و ذو القعدة و ذو الحجّۀ لیس لأحد « الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ » (روي ابان عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه فی قول اللَّه عزّ و جلّ
ان یحرم بالحجّ فیما سواهنّ) این بابی است در بیان ماههاي حج و ماههاي سیاحت که جنگ نکنند با کفار و ماههاي حرام که جهاد
در آن حرامست. مرویست در صحیح به اسانید بسیار از زراره چنانکه در کافی است و در اکثر نسخ به جاي زراره ابان است و از
سهو قلم نساخ است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه در تفسیر قول حق سبحانه و تعالی که حج ماهی چند است معلوم
حضرت فرمودند: که آن شوال و ذو القعده و ذو الحجه است جایز نیست کسی را که احرام گیرد در غیر این ماهها و پیش گذشت
حدیثی که آن شوّال و ذو القعده و ده روز ذي الحجه است (و فی روایۀ اخري و شهر مفرد لعمرة رجب) و در روایتی دیگر
منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند آن سه ماه را و بعد از آن فرمودند که حق سبحانه و تعالی یک ماه دیگر را که
متصل نیست باین سه ماه که آن ماه رجبست از جهۀ عمره مقرر فرموده است و از این روایت نیز ظاهر میشود که عمره ماه رجب
افضل است از همه ماهها و در صحیح از معاویۀ بن عمّار منقولست که حضرت امام جعفر صادق ص: 182
صلوات اللَّه علیه فرمودند که عمره را در همه ماهها میتوان کرد و افضل عمرهها عمره رجبست، و فضایل عمره رجب در اخبار
بسیار وارد شده است و در بعضی اخبار وارد شده است فضیلت عمره ماه رمضان و آن محمولست بر تقیۀ یا بعد از رجب ماه رمضان
افضل است بعد از بیست و سیم و اگر کسی خواهد که سالی یک عمره بکند و زیاده مقدورش نباشد در ماه رجب افضل است امّا
اگر ماه رجب میسّر نشود یا عمره در آن کرده باشد و خواهند که در ماه رمضان بکند تاخیر نخواهد کرد تا رجب شاید نماند البته
در ماه رمضان ثواب حج دارد (و قال صلوات اللَّه علیه ما خلق اللَّه فی الارض بقعۀ أحبّ الیه من الکعبۀ و لا اکرم علیه منها و لها حرّم
اللَّه عزّ و جلّ الاشهر الحرم الاربعۀ فی کتابه یوم خلق السّماوات و الارض ثلاثۀ منها متوالیۀ للحجّ و شهر مفرد للعمرة رجب) و به
اسانید صحیحه منقولست از زراره و ظاهرا در کتاب زراره یک سخن متّصل بوده است و صدوق بهمان نحو که در کتاب است از
صفحه 79 از 321
زراره روایت کرده است و فی روایۀ که پیش از این گذشت در میان حدیث زراره در آورده است و باز بحدیث زراره رفت لهذا نام
حضرت را نبرد، و کلینی متفرق ساخته است چنانکه داب اوست که حضرت فرمودند که حق سبحانه و تعالی نیافریده است قطعه از
زمین که محبوبتر باشد نزد او از کعبه و نیافریده است قطعه را که گرامیتر باشد نزد او از کعبه، و در کافی نیست واو و لها و
نبودنش اولی است یعنی از جهۀ حرمت کعبه حق سبحانه و تعالی حرمت داد ماههاي حرام را در کتاب خود چنانکه فرموده است
که به درستی و راستی که عدد ماهها نزد حق سبحانه و تعالی دوازده ماه است در کتاب الهی که لوح ص:
183 محفوظ است یا قرآن مجید از روزي که آسمانها و زمین را آفریده سه ماه از این چهار ماه پی در پی است از جهۀ حج و یک
ماه از جهۀ عمره مقرر فرمود که به آن نامها متصل نگردانید و آن ماه رجبست و حق سبحانه و تعالی این آیات را در کفر قریش
بیان فرموده است که ایشان نسی مقرر ساخته بودند چون در هواي گرم مشکل بود ایشان را حج کردن هر چه سال تفاوت میکرد
ایشان به آن نسبت ماه را تغییر میدادند که همیشه ذو الحجه در زمستان باشد، و حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید فرمودند که
نسی یعنی تغییر دادن و تأخیر کردن ماهها: زیادتی کفر ایشان است که بدعت نمودند در دین حضرت ابراهیم علیه السلام و حق
سبحانه و تعالی بیوجه ماه و سال را چنین مقرر نفرموده است و تکالیف به آن نسبت کرده است، و حجرا حکمتی هست که در ماه
ذي الحجه و دو ماه قبل از آن مقرر فرموده است که گاهی گرما خورند و گاهی سرما و به سبب آن ثوابهاي غیر متناهی بیابند.
حاصل آن که نسی کفر است که زیاد شده است بر کفرهاي ایشان از شرك و غیر آن و حق سبحانه و تعالی از جهۀ مصالح عباد
این دوازده ماه را مقرر فرموده است و قتال را در چهار ماه حرام گردانید چون میدانست که همیشه در راه حج بدویان بیدین
خواهند بود و کعبه معظمه را در جائی مقرر فرمود که از چهار طرف بیابان باشد سی چهل روزه راه، پس در مثل راه شام که
مسافت چهل روزه است تقریبا در چهل روز که آیند و چهل روز که برگردند و ده روزي که در مکه معظمه باشند قتال حرام باشد
که بندگان حق سبحانه و تعالی حج توانند کرد، و آن سه ماه ذو القعده است که از این جهت مسمّی شده است باین نام که در این
ماه قاعدند و به خیمهاي خود نشستهاند از حرب، و ذو الحجه را مسمّی ساختند باین نام که در این ماه افعال حجرا لوامع صاحبقرانی،
ج 8، ص: 184 به جا آوردند، و محرّم از آن جهت که قتال را بر ایشان حرام کردهاند، و ماه رجب را مقرر فرموده که تا از ده روز
راه از چهار طرف از جهۀ عمره به کعبه آیند و کسی با ایشان جنگ نکند و ده روزي در مکه معظمه باشند و ده روز به خانهاي
خود روند پس ظاهر شد که اشهر حرم نیز از جهۀ حج و عمره حرام و محترم شد چنانکه سه ماه حج از جهۀ حج مقرر شد تا یک
ماه عمره هم چنین اشهر حرم سیاحت چنانکه فرموده
[ماههاي سیاحت]
(و قال صلوات اللَّه علیه فی قول اللَّه عزّ و جلّ فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَۀَ أَشْهُرٍ قال عشرین من ذي الحجّۀ و المحرّم و صفر و شهر ربیع
الاوّل و عشرة ایّام من شهر ربیع الاخر و لا یحسب فی الاربعۀ الاشهر عشرة ایّام من اوّل ذي الحجّۀ) و آن حضرت صلوات اللَّه علیه
فرمودند ظاهرش آنست که جزو حدیث زراره باشد که حضرت امام محمّد باقر صلوات اللَّه علیه فرموده باشند و کلینی از علی بن
ابراهیم روایت کرده است مرسلا و علی بن ابراهیم در تفسیرش روایت کرده است کالصحیح از ابو الصباح کنانی و کلینی در حدیث
کالصحیح دیگر روایت کرده است از فضیل بن عیاض، و دیگر اسانید هست از طرق خاصه و عامه که کاد یکون متواترا و همه
روایت کردهاند که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند در تفسیر قول حق سبحانه و تعالی که فرموده است که
سیاحت کنید در زمین هر جا که خواهید بروید چهار ماه را که در این چهار ماه ما را با شما کفّار کاري نخواهد بود تا همگی به
خانها و مأمنهاي خود برگردید بعد از آن اگر مسلمان نشده باشید حرب خواهیم کرد چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که
چون این چهار ماه منقضی میشود بکشید کفار مشرك را هر جا که بیابید پرسید که کدام چهار ص: 185
صفحه 80 از 321
ماه است؟ حضرت فرمودند که بیست روز بقیه ذي الحجه است و محرم و صفر و ربیع الاوّل است و ده روز ربیع الاخر و این چهار
ماه که بر حاجیان گناه نمینویسند چنانکه در علل حج گذشت که هر گاه کفاري که به خانه کعبه آمده بودند. به برکت خانه
ایشان را امان دادند بطریق اولی میباید که بر مؤمنان گناه ننویسند. و این حکایت مجملش چنین بود که چون حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فتح مکه معظمه نمودند کفار بنحو سابق بحج میآمدند و گاه بود که مرد و زن همه برهنه میشدند و
طواف میکردند و جمعی تماشا میکردند حضرت سید المرسلین سوره برائت را به ابو بکر دادند که در موسم حج برود و بر کفار
قریش بخواند و بفرماید که من بعد میباید که کفار تا مسلمان نشوند بحج نیایند و برهنه طواف نکنند و اکثر کفاري که با آن
حضرت عهدها کرده بودند و مخالفت عهد نموده بودند مگر چند کس: به ایشان بگوید که عهد را برهم زدید دیگر میان ما و شما
عهد نخواهد بود و بعد از چهار ماه با شما جهاد خواهم کرد، پس جبرئیل نازل شد که تبلیغ این رسالت را میباید تو بکنی یا کسی
که از تو باشد حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بامر الهی امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه را فرستادند که سوره را از ابو بکر
بگیرد حضرت در روحاء به ابو بکر رسیدند و کتاب را گرفت ابو بکر گفت یا علی آیه در بدي من نازل شد؟ حضرت بیان واقعه را
کرد و ابو بکر برگشت و حضرت امیر المؤمنین بامر الهی در موسم سوره برائت را بر ایشان خواندند. و غرض از دادن و پس گرفتن
این بود که بر عالمیان ظاهر شود که ابو بکر قابلیت امامت ندارد و امامت منصب حضرت امیر المؤمنین است، و این حکایت در
بخاري و سایر صحاح سته و در کتب سیر و تواریخ و تفاسیر ص: 186 منقول است و متواتر است و لیکن
عامه از جهۀ آن که مبادا فضیحت ابو بکر شود روایات مختلفه روایت کردهاند به آن که ابو بکر امیر حاج بود معزول شد و بعضی
ذکر کردهاند که برنگشت و از امارت معزول نشد از تبلیغ رسالت معزول شد اما اکثر به همین نحو که مذکور شد روایت کردهاند
(و روي ابو جعفر الاحول عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی رجل فرض الحجّ فی غیر اشهر الحجّ قال یجعلها عمرة) و در حسن
کالصحیح منقول است از صاحب الطاق از آن حضرت صلوات اللَّه علیه در شخصی که احرام ببندد بحج در غیر ماههاي حج چه
کند حضرت فرمودند که قصد عمره میکند یعنی اصل احرام بحال خود است و یا آن که تجدید میکند احرام را به عمره و این
احوط است
باب العمرة فی کلّ شهر و فی أقلّ ما تکون
(روي اسحاق بن عمّار قال قال ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه السّنۀ اثنی عشر شهرا یعتمر لکلّ شهر عمرة) این بابی است که در هر
ماهی عمره میتوان کرد و در آن که اقل فاصله در میان دو عمره چه مقدار است منقول است در موثق کالصحیح که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که سالی دوازده ماه است از جهۀ هر ماه یک عمره میباید کرده شود بر سبیل استحباب
مؤکد، و همین عبارت منقول است به دوازده سند صحیح از معاویۀ بن عمار و به چهار ده سند صحیح از یونس بن یعقوب، و در
صحیح از عبد الرحمن بن حجاج از آن حضرت صلوات اللَّه علیه، و به سی و شش سند صحیح منقولست از زراره از حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه و از حلبی و حریز از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که عمره در سالی یک بار
است و در یک سال دو عمره نمیباشد مراد از آن عمره تمتع است (و روي علیّ بن ابی حمزة عن ابی الحسن موسی صلوات اللَّه
علیه قال لکلّ شهر عمرة قال فقلت له أ تکون اقلّ من ذلک قال لکلّ عشرة ایّام عمرة) و در حسن کالصحیح منقولست از بزنطی از
علی که حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه فرمودند که از جهۀ هر ماه یک عمره مطلوبست ص:
188 عرض نمودم که کمتر میباشد فرمودند که از جهۀ هر ده روز یک عمره مطلوبست پس بنا بر این ممکن است که یک ماه این
معنی داشته باشد که اقلا در هر ماه یک عمره به جا آورید و اظهر آنست که ده ثوابش کمتر باشد و گذشت که فاصله میان حج
فاسد و قضا میباید که یک ماه باشد، و در میان حج و عمره همین کافی است که موي سر استره گیر شود و از سید مرتضی
صفحه 81 از 321
منقولست که هر روز عمره میتواند کرد و این احادیث را حمل کردهاند که در طرف قلت چنین است نه در طرف کثرت (و روي
ابان عن ابی الجارود عن احدهما صلوات اللَّه علیهما قال سألته عن العمرة بعد الحجّ فی ذي الحجّ ۀ قال حسن) و منقول است در
صحیح به شش سند و در حسن کالصحیح از ابن ابی عمیر و صفوان از ابان و هر سه از اهل اجماعند از زیاد که گفت از یکی از
صادقین صلوات اللَّه علیهما سؤال کردم از عمره بعد از حج در ماه ذي الحجه فرمودند که خوبست و احادیث صحیحه بر این
مضمون وارد است و اولی آنست که ده روز فاصله بشود
باب ما یقول الرّجل اذا حجّ عن غیره او طاف عنه
(روي ابن مسکان عن الحلبیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال سألته عن الرّجل یقضی عن اخیه او عن ابیه او عن رجل من النّاس
الحجّ هل ینبغی له ان یتکلّم بشیء قال نعم یقول عند احرامه بعد ما یحرم اللَّهمّ ما اصابنی فی سفري هذا من نصب او شدّة او بلاء او
شعث فاجر فلانا فیه و أجرنی فی قضائی عنه) این بابی است در بیان آن چه میگوید از دعا شخصی که به نیابت دیگري حج یا
طواف کند منقولست در صحیح از حلبی که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که حج به
نیابت برادرش یا از جهۀ پدرش یا دیگران آیا سنت هست که دعایی از جهۀ منوب عنه بکند و او را یاد کند حضرت فرمودند بلی
در حال احرام و بنا بر نسخه بعد از احرام و در کافی و تهذیب یقول بعد ما یحرم است و عند احرامه نیست و ظاهرا سهو نساخ است
یا اصلاح که گمان کردهاند که این عبارت نیت است و میباید نیّت مقارن فعل باشد و حال آن که نیت امر قلبی است و این
دعائیست از جهۀ منوب عنه که بعد از احرام میکند که ترجمهاش اینست که خداوندا آن چه بمن رسد یا رسیده باشد در این سفر
از تعب یا سختی یا بلا یا پراکندگی احوال و در بعضی از نسخ او سغب است یعنی گرسنگی و تصحیف است پس نام برد منوب
عنه را که او را ما جور ص: 190 ساز در این جفاها و مرا مزد کرامت کن در آن که از جهۀ او حج کردهام و
نیت در دعاي احرام مذکور شد و چون آن را میخواند قصد میکند که به نیابت او میکند، دور نیست که در کار نباشد قصد
کردن و همین که میداند که از جهۀ او میکند کافی است بیدغدغه و اگر همه را از جهۀ رضاي الهی واقع سازد و قصد خود
نکند ظاهرا صحیح باشد و احوط آنست که قصد قضا از منوب عنه بکند (و فی روایۀ معاویۀ بن عمّار قال قال ابو عبد اللَّه صلوات
اللَّه علیه اذا اردت ان تطوف بالبیت عن احد من اخوانک فات الحجر الاسود و قل بسم اللَّه اللَّهمّ تقبّل من فلان) و به اسانید صحیحه
منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه خواهی که طواف کنی بدل یکی از برادرانت به نزد
حجر الاسود آي و بگو بسم اللَّه الخ یعنی استعانت میجویم از حق سبحانه و تعالی یا از نام او میجویم خداوندا قبول کن این
طواف را از فلانی که من به نیابت او میکنم و در اینجا لازم نیست که قصد نیابت کند چون ظاهرش طواف تبرع است که از جهۀ
رضاي الهی میکند و ثوابش را به برادر مؤمنش میدهد چنانکه خواهد آمد و اگر به نیابت او کند به آن که سهو کرده باشد
طواف را قصد نیابت میکند و احوط قصد نیابتست. چنانکه در صحیح از محمد بن مسلم منقولست که گفت عرض نمودم به
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که چه چیز واجبست بر شخصی که به نیابت شخصی حج میکند حضرت فرمودند که نام
میبرد او را در هر فعلی و در هر جائی و ظاهرا نام بردن بعنوان دعاست و محتمل است که مراد نیت باشد نزد هر فعلی که قصد کند
که به نیابت فلان میکنم خصوصا هر ص: 191 گاه حجۀ الإسلام باشد و ممکن است که در خصوص حج
تلفظ به نیّت مستحب باشد بخلاف سایر عبادات چنانکه گذشت در نیّت احرام (و روي عن البزنطیّ انّه قال سأل رجل ابا الحسن
الاوّل صلوات اللَّه علیه عن الرّجل حجّ عن الرّجل یسمّیه باسمه قال انّ اللَّه لا یخفی علیه خافیۀ) و به اسانید صحیحه منقولست از
احمد که گفت شخصی سؤال کرد از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از شخصی که به نیابت حج کند آیا واجبست که
نام منوب عنه را ببرد و ذکر کند حضرت فرمودند که هیچ پنهانی نزد حق سبحانه و تعالی مخفی نیست یعنی او میداند که قصد او
صفحه 82 از 321
نیابت آن شخص است و مدار بر نیّت است، و از این حدیث و امثال آن ظاهر میشود که نیت میباید، و لیکن تلفظ به نیّت واجب
نیست و هر جا که وارد شده است تلفظ بر سبیل استحبابست. و منقول است مرسلا که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
سؤال کردند از شخصی که مالی به شخصی دهد که از جهۀ او حج سنت کند و آن شخص حجرا از جهۀ خود کند حضرت
فرمودند که حج از جهۀ صاحب مال است. ممکن است که حمل کنیم بر آن که نایب خیال کرده باشد که زر را داده است که از
جهۀ خود حج کند و چنین کرده باشد و یا آن که چون صیغه نگفتهاند گمان کرده باشد که از جهۀ خود کردن بهتر است یا میباید
که از جهۀ خود بکند و حق سبحانه و تعالی به آن شخص ثواب خواهد داد و جاهل معذور باشد (و روي مثنّی بن عبد السّلام عن
ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی الرّجل یحجّ عن الانسان یذکره فی المواطن کلّها قال ان شاء فعل و ص:
192 ان شاء لم یفعل اللَّه یعلم انّه قد حجّ عنه و لکن یذکره عند الاضحیّۀ اذا هو ذبحها) و منقول است در موثق کالصحیح از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که حج کند به نیابت شخصی آیا او را نام میبرد در هر جا حضرت فرمودند که اگر
خواهد نام ببرد و اگر خواهد نبرد حق سبحانه و تعالی قصد او را میداند که به نیابت او میکند و نیت قصد است و لیکن در وقت
کشتن هدي نام میبرد او را و ظاهرا بر سبیل استحباب مؤکّد باشد و احوط آنست که نام برد او در وقت ذبح
باب الرّجل یحجّ عن الرّجل او یشرکه فی حجّه او یطوف عنه
(روي معاویۀ بن عمّار قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّ ابی قد حجّ و والدتی قد حجّت و انّ اخويّ قد حجّا و قد اردت ان
ادخلهم فی حجّتی کانّی قد احببت ان یکونوا معی فقال اجعلهم معک فانّ اللَّه عزّ و جلّ جاعل لهم حجّا و لک اجرا بصلتک إیّاهم)
این بابی است در حکم شخصی که از جهۀ دیگري حج کند یا او را در ثواب حج خود شریک کند یا از جهۀ او طواف کند به
اسانید صحیحه بسیار منقولست از معاویه که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که پدرم حج کرده
است اگر چه نقل کردهاند تسنّن او را، و عامه از او روایت میکنند در صحاح خود و والدهام حج کرده است و برادرانم حج
کردهاند و میخواهم که ایشان را در حج خود شریک گردانم و چنان میخواهم که گویا با منند حضرت فرمودند که ایشان را با
خود شریک کن به درستی که حق سبحانه و تعالی از جهۀ ایشان حجی مقرر میسازد و از جهۀ تو حجی و ثوابی که صله رحم
کرده (و قال صلوات اللَّه علیه یدخل علی المیّت فی قبره ال ّ ص لاة و الصّوم و الحجّ و الصّدقۀ و العتق) و منقول است از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه در روایات بسیار که ص: 194 داخل میشود در قبر میّت نماز و روزه و حج و تصدق و
بنده آزاد کردن و بسیار است که میّت در تنگی باشد و از آن خلاص شود و او گوید که چه چیز باعث شد ملائکه گویند که از
جهۀ عمل خیریست که فلانی از جهۀ تو به جا آورده است و صحیحه عمر بن یزید گذشت، و احادیث بر این مضمون متواتر است
(و قال رجل للصّادق صلوات اللَّه علیه جعلت فداك انّی کنت نویت ان ادخل فی حجّتی العام ابی او بعض اهلی فنسیت فقال صلوات
اللَّه علیه الان فاشرکهما) و مرویست که شخصی به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمود که فداي تو
گردم امسال در خاطر داشتم که پدرم را یا مادرم را یا بعضی از خویشان خود را در حج خود داخل سازم و فراموش کردم حضرت
فرمودند که الحال هر دو را با خود شریک کن و قریب باین مضمون را کلینی کالصحیح و نزد من در صحیح روایت کرده است از
حارث بن مغیرة ثقه. و در صحیح از هشام بن الحکم منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه در شخصی که شریک کند پدرش
را یا برادرش را یا خویشانش را در حجش حضرت فرمودند که هر گاه چنین کنی از جهۀ تو حج کامل مینویسند مثل ایشان و
زیادتی ثواب صله رحم نیز مینویسند و از این باب احادیث بسیار وارد است به همین مضمون. و در صحیح از موسی بن قاسم
منقولست که عرض نمودم به حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه که اراده داشتم که از جهۀ شما و پدر بزرگوار شما طواف
کنم بمن گفتند که از جهۀ ائمه معصومین صلوات اللَّه ص: 195 علیهم طواف نمیتوان کرد حضرت
صفحه 83 از 321
فرمودند که تا قدرت و توانائی داشته باشی طواف بکن که جایز است پس بعد از سه سال دیگر به عرض رسانیدم که چون از شما
رخصت گرفتم از جهۀ طواف از شما و از پدر شما صلوات اللَّه علیه طواف بسیار کردم بعد از آن در دلم القا شد که چنین کنم و
مدّتیست که چنین میکنم فرمودند که چه نحو میکنی عرض نمودم که یک روز از جهۀ هدیه حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله طواف میکنم حضرت سه مرتبه گفتند صلی اللَّه علی رسول اللَّه و در روز دویم از جهۀ هدیه حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه طواف میکنم، روز سیم از جهۀ حضرت امام حسن صلوات اللَّه علیه طواف میکنم، روز چهارم از جهۀ حضرت
امام حسین صلوات اللَّه علیه طواف میکنم و روز پنجم از جهۀ سید الساجدین صلوات اللَّه علیه طواف میکنم و روز ششم از جهۀ
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه و روز هفتم از جهۀ حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و روز هشتم از جهۀ حضرت امام
موسی کاظم صلوات اللَّه علیه و روز نهم از جهۀ حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه و روز دهم از جانب شما اي سید و ملاذ من و
این جماعتی که ائمه و پیشوایان منند حضرت فرمودند که و اللَّه که این دینی است که حق سبحانه و تعالی از بندگانش طلبیده است
و غیر این دین را قبول نمیفرماید عرض نمودم که بسیار است که از جهۀ مادرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه علیها طواف میکنم و گاه
هست که از من فوت میشود حضرت فرمودند که این طواف را بسیار بکن که بهتر از همه است. و شکی نیست که احتیاج به اینها
ندارند و کردن ما سبب قرب ماست و شفاعت ایشان است که به سبب مودّت ما بر ایشان لازم میگردد و ثواب قرب و شفاعت تابع
مودّت است و اللَّه تعالی یعلم
باب التعجیل قبل التّرویۀ إلی منی
(روي عن اسحاق بن عمّار قال قلت لأبی الحسن صلوات اللَّه علیه یتعجّل الرّجل قبل التّرویۀ بیوم او یومین من اجل الزّحام و ضغاط
النّاس فقال لا باس و قال فی خبر اخر لا یتعجّل بأکثر من ثلاثۀ ایّام) این بابی است در آن که پیش از روز هشتم بمنی میتوان رفت
مستحب است که روز هشتم ذي الحجۀ بمنی روند و شب نهم بمنی باشند، و بعد از نماز صبح متوجّه عرفات شوند و از جهۀ خوف
ازدحام پیشتر میتواند رفت و بهتر آنست که پیشتر از سه روز نروند چون ممکن است که بعد از محل شدن از عمره طواف بسیار به
جا آورند خصوصا جمعی که از اهل مکه معظمه نباشند و ایشان را مستحب است که سیصد و شصت طواف بکنند اگر آن طوافها را
پیشتر از حج به جا آورند بهتر است. چنانکه در صحیح از ابن ابی عمیر از بعضی از اصحاب او منقولست که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که یک طواف در دهه بهتر است از هفتاد طواف که در اثناي حج به جا آورند و در اثناي عمره
خوب نیست پس میباید که در میان عمره و حج اینها را هر چه مقدور باشد به جا آورند و پیشتر رفتن بمنی غالبا از اهل مکه
معظمه واقع میشود از جهۀ جا گرفتن از جهۀ تجارت پس اگر پیشتر نروند بهتر است تا تاسّی به حضرت سید المرسلین و ائمه
طاهرین سلام اللَّه علیهم کرده باشند. ص: 197 منقولست در موثق کالصحیح از اسحاق بن عمار که گفت
عرض نمودم به حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که آیا تعجیل میتوان کرد در رفتن به جانب منی یک روز یا دو روز از
جهۀ ازدحام و کثرت که در روز هشتم میباشد و گاه هست که در روز هفتم نیز ازدحام میشود جایز است که در روز هشتم برود؟
حضرت فرمودند که باکی نیست و اسحاق گفت که حضرت در حدیثی دیگر که از آن حضرت سؤال کردم که اگر شخصی
صحیح از جهۀ استراحت و از جهۀ آن که در منی جائی خوبی بگیرد پیشتر میتواند رفت بمنی فرمودند که نه عرض نمودم که یک
روز پیشتر میتواند رفت از جهۀ ازدحام فرمودند بلی، عرض نمودم که دو روز پیشتر میتواند رفت فرمودند بلی عرض نمودم که
سه روز پیشتر میتواند رفت فرمودند بلی عرض نمودم که بیشتر از سه روز میتواند تعجیل نمودن فرمودند نه. و محمول است بر
کراهت، و در مرسله بزنطی که حکم صحیح دارد مثل خبر متن منقولست به همین مضمون (و روي جمیل بن درّاج عن ابی عبد اللَّه
صلوات اللَّه علیه قال علی الامام ان یصلّی الظّهر بمنی ثمّ یبیت بها و یصبح حتّی تطلع الشّمس ثمّ یخرج إلی عرفات) و در صحیح از
صفحه 84 از 321
جمیل به شصت و دو سند منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که بر امام زمان یا امیر حاج که غالبا در
کتاب حج که امام میگویند مراد از آن امیر حاج است لازم است که پیشتر از دیگران بمنی آیند و غیر امام را مستحب است که
نماز ظهر را در مسجد الحرام به جا آورند و احرام را از عقب آن به جا آورند و روانه منی شوند و شب بمانند در منی و صبح در
آنجا باشند تا آفتاب طالع شود و امام پیشتر از ص: 198 مردمان متوجه عرفات شود و اینها بر سبیل
استحبابست و جایز است که در روز نهم احرام از مکه بگیرند و متوجّه عرفات شوند (و سال محمّد بن مسلم ابا جعفر صلوات اللَّه
علیه هل صلّی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله الظّهر بمنی یوم التّرویۀ قال نعم و الغداة یوم عرفۀ) و به بیست سند صحیح منقولست از
محمد که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که آیا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله در روز هشتم ذي
الحجه نماز ظهر را در منی کردند حضرت فرمودند بلی و هم چنین نماز صبح را در روز نهم در منی به جا آوردند. و در صحیح به
چهل سند صحیح منقولست که یکی از صادقین صلوات اللَّه علیهما فرمودند که سزاوار نیست که امام نماز ظهر را به جا آورد در
جائی مگر منی و شب در آنجا هست تا طلوع آفتاب. و به بیست سند صحیح منقولست از معاویۀ بن عمار که آن حضرت صلوات
اللَّه علیه فرمودند که بر امام ناچار است که در روز هشتم نماز ظهر را در مسجد خیف به جا آورد و روزي که از منی کوچ میکنند
لازمست که نماز ظهر را در مسجد الحرام به جا آورد و این نیز بر سبیل استحباب مؤکد است که امیر حاج پیشتر بیاید تا دیگران از
عقب آیند و چون غالب اوقات بر سر جا نزاع منجر بقتل میشود میآید که مانع از جنگ باشد و همیشه حضرت سید المرسلین و
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهما امیر حاج از جهۀ رفع ظلم و ستم مقرر میفرمودند اگر خود نمیفرمودند از جهۀ موانع
باب حدود منی و عرفات و جمع
(روي معاویۀ بن عمّار و ابو بصیر عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال حدّ منی من العقبۀ إلی وادي محسّر و حدّ عرفات من
المأزمین إلی اقصی الموقف) این بابی است در حدود منی و عرفات و مشعر منقولست به اسانید صحیحه از معاویه و در موثق و
صحیح از ابو بصیر که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که ابتداء منی از عقبهایست که جمره عقبه در آنجا
منصوبست تا وادي محسّر بکسر سین که متصل است به مشعر و نه از مشعر است و نه از منی و حدّ عرفات از انتهاي میان دو کوه
مشعر است تا کوهی که منتهاي موقف است و ظاهرا کوه داخل عرفاتست و ظاهرا جزء اول حدیث از معاویه منقولست و جزء ثانی
از حدیث ابو بصیر بلفّ و نشر مرتّب چنانکه از کافی میشود (و قال صلوات اللَّه علیه حدّ عرفۀ من بطن عرنۀ و ثویّۀ و نمرة و ذي
المجاز، و خلف الجبل موقف إلی وراء الجبل و لیست عرفات من الحرم، و الحرم افضل منها و حدّ المشعر الحرام من المأزمین إلی
الحیاض و إلی وادي محسّر و وقف النّبیّ صلّی اللَّه علیه و اله بعرفۀ فی میسرة الجبل فجعل النّاس یبتدرون اخفاف ناقتۀ فیقفون إلی
جانبها فنحّاها ففعلوا مثل ذلک فقال صلّی اللَّه علیه و اله أیّها النّاس انّه لیس ص: 200 موضع اخفاف ناقتی
بالموقف و لکن هذا کلّه موقف و اشار بیده و قال صلّی اللَّه علیه عرفۀ کلّها موقف و لو لم یکن الّا ما تحت خفّ ناقتی لم یسع النّاس
ذلک و فعل صلّی اللَّه علیه و اله فی المزدلفۀ مثل ذلک فاذا رأیت خللا فتقدّم فسدّه بنفسک و راحلتک فانّ اللَّه تعالی یحبّ ان تسدّ
تلک الخلال و اسفل عن الهضاب و اتّق الاراك و نمرة و هی بطن عرنۀ و ثویّۀ و ذا المجاز فانّه لیس من عرفات و فی خبر اخر قال
اصحاب الاراك لا حجّ لهم و هم الّذین یقفون تحت الاراك و وقف النّبی صلّی اللَّه علیه و اله بجمع فجعل النّاس یبتدرون اخفاف
ناقته فاهوي بیده و هو واقف فقال انّی قد وقفت و کلّ هذا موقف و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه کان ابی صلوات اللَّه علیه یقف
بالمشعر الحرام حیث یبیت و یستحبّ لل ّ ص رورة ان یطا المشعر برجله او یطاه ببعیره و یستحبّ لل ّ ص رورة ان یدخل البیت) بدان که
صدوق از جهۀ اختصار از هر حدیثی بعضی از آن حدیث را ذکر کرده است و اگر همه را به اسانید آن ذکر میکرد بسیار میشد از
جهۀ اختصار چنین کرده است و اشاره به آن میکنم از آن جمله به اسانید صحیحه متکثره منقولست از معاویۀ بن عمّار که حضرت
صفحه 85 از 321
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که حد عرفه از میان عرنه و ثویه و نمره و ذي المجاز است یعنی اینها حدود عرفاتند و
از جمله عرفات نیستند و اگر از جمله عرفات باشند وقوف در اینجاها صحیح نیست، و ظاهرا همه این مواضع در دست راست واقعند
وقتی که از مشعر و میان دو کوه در میروید بسوي عرفات و از عقب کوه مشعر که بیرون میآیی آن چه در دست چپ واقع است
محلّ وقوفست. تا اینجا از حدیث معاویه است و در آن نیست إلی وراء الجبل و ممکن است که ص: 201
مضمون صحیحه لیث بختري باشد که حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که حد عرفات مأزمین است یعنی از میان دو کوه که در
میآیی تا منتهی موقف که به کوه میرسد از برابر و لیکن دلالت ندارد بحسب ظاهر که کوه داخل باشد و چون در بعضی از اخبار
واقع است که بر بالاي کوه رفتن جایز است با کراهت و ظاهر عبارت صدوق نیز آنست که کوه از عرفاتست بلکه منتهاي کوه از آن
طرف نیز از عرفاتست که اگر کسی از آن طرف آید و وقوف کند در پشت کوه صحیح باشد. چنانکه ظاهر اکثر اصحابست و
احوط آنست که بالاي کوه نرود چه جاي پشت کوه، و عرفات از حرم نیست و حرم افضل است از عرفات چنانکه در حسن
کالصحیح از حفص و هشام بن حکم منقولست که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردند که حرم افضل است
یا عرفه حضرت فرمودند که حرم پرسیدند که چرا حق سبحانه و تعالی عرفات را داخل نفرمود در حرم حضرت فرمودند که حق
سبحانه و تعالی چنین فرموده است و پیشتر در اوایل کتاب علّتش مذکور شد وسایل قابل نبود که به او بگویند. و بدان که چون از ما
زمین بیرون میآیند چند تیر پرتاب که میآیند و مظنون آنست که قریب به هزار قدم باشد که به میلی برسند که از جهۀ منتهاي
حرم نصب کردهاند پس ممکن است که همه عرفات از حرم نباشد و بعضی از آن از حرم باشد چنانکه از حدیث لیث ظاهر شد و
ممکن است که چون از مازمین بیرون آیند از مشعر بیرون آمده باشند و تا میل داخل مشعر و عرفات نباشد چنانکه ظاهرا اکثر
اصحابست و احوط آنست که در این میان وقوف نکنند. و فایده دیگر ظاهر شد در سالی که مشرف شدیم بحج که جمعی لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 202 چون قبل از ظهر به عرفات آمده بودند از غیر راه مشعر به گمان آن که اگر به مکه معظمه روند هر آینه
به عرفات نخواهند رسید جمعی جمازها گرفته بودند و در مشعر ایشان را ملاقات کردیم و گفتند پیش از شام بما بین مشعر و میل
رسیده بودند بنا بر آن که از مازمین داخل عرفاتست ادراك اختیاري کردند و بنا بر آن که موقف نیست نکردند و ظاهرا صحیح
باشد چون گمان داشتند که در خواهند یافت اگر چه اکثر ایشان احتیاطا مرتبه دیگر بحج رفتند و حد مشعر الحرام از مازمین است
از ابتدا و میان دو کوه از جانب عرفات تا حوضهائی که در وادي محسّر است، و این عبارت صحیحه معاویۀ بن عمار است و به
همین عنوان که در متن است واقعست که تحدید از آن تا حوضها و تا وادي محسّر است و از جهۀ توضیح چنین واقع شده است
لیکن سبب اشتباه شده است بر جمعی که میباید که حیاض از طرفی باشد و وادي محسّر از طرفی دیگر و یا آن که حیاض در میان
مشعر الحرام واقع باشد و تا اینجا افضل باشد و تا وادي محسّر جایز باشد بدون فضیلت و نه چنین است بلکه حیاض وادي محسّر مراد
است چنانکه مصرّحست در صحیحه زراره از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که در آنجا إلی حیاض است، و در موثقه
کالصحیح اسحاق بن عمار واقعست که ما بین ما زمین است تا وادي محسّر، و در موثق سماعه منقولست که از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه سؤال کردم که هر گاه در مشعر الحرام جا نباشد مردم چه کنند حضرت فرمودند که بر بالاي کوهها روند. و در صحیحه
معاویۀ بن عمار منقول است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله در عرفات وقوف کردند در دست چپ کوه وقتی که از
مشعر بیرون میآیند و چون صحابه آن حضرت میخواستند که متابعت ص: 203 آن حضرت کنند همه در
دور آن حضرت بودند و حضرت ناقه را بهر طرف که میراندند صحابه متوجّه آن طرف میشدند حضرت فرمودند که اي مردمان
جاي پاي ناقه من موقف نیست همه این صحرا موقف است و اشاره به جانب چپ فرمودند بدست مبارك پس مردمان متفرق شدند.
و تا اینجا در حدیث معاویه است و عبارت ما بعد را بخاطر ندارم که در حدیثی دیگر دیده باشم و البته صدوق دیده است که
حضرت فرمودهاند که عرفات همه محل وقوفست و اگر همین محل پاي ناقه من محل وقوف باشد وفا نخواهد کرد به مردمان، و
صفحه 86 از 321
ظاهرا نقل بالمعنی کرده است از حدیث معاویه و بعد از این از صحیحه معاویه بن عمار است که آن چه در عرفات واقع شد همان
در مشعر الحرام واقع شد که مردمان بر دور و کنار شتر آن حضرت هجوم آوردند حضرت فرمودند و بدست اشاره کردند که همه
موقف است هر جا که خواهید وقوف کنید مردمان متفرق شدند بعد از آن که نماز شام و خفتن را با حضرت به جا آوردند به یک
اذان و دو اقامه پس فرمودند که هر گاه به بینی خللی سدّ آن خلل کن بنفس خود و راحله خود به درستی که حق سبحانه و تعالی
دوست میدارد که این خللها مسدود شود و علما دو معنی [کرده ظ] اند این عبارت را یکی آن که بحسب ظاهر جمعی که وقوف
میکنند پهلوي یکدیگر بایستند و فرجه میان نگذارند و اگر کسی فرجه به بیند در میان وقوف کنندگان خود برود و در آن میان
بایستد مثل صفهاي نماز جماعت و اگر شتران متفرق باشند همه را متّصل به یک دیگر بخوابانند که فرجه در میان شتران نیز نباشد
که اگر فرجه به همرسد شیطان در میان فرجها راه یابد و بعضی نکته را گفتهاند که مراد حضرت: شیاطین انس است چون همیشه
دزدان در آنجا بسیار بودهاند و میباشند و اگر فرجه بیابند در آنجا پنهان میشوند. و معنی دویم آن که خاطر خود را از تفرقه دور
کنید که اگر گرسنه ص: 204 باشید چیزي بخورید و اگر خوف دزدان باشد بحق سبحانه و تعالی ملتجی
شوید تا آن که بخاطر جمع متوجّه دعا توانید شد چون روز دعا و تضرع است لهذا صوم مکروه است اگر سبب ضعف باشد از دعا
و از این جهت است که در این روز جمع میکنند میان نماز ظهر و عصر به یک اذان و دو اقامه و نماز عصر را در وقت ظهر به جا
میآورند تا وقت دعا زیاد شود و بعد از آن متوجه دعا شوند بخاطر جمع هم چنان که در حدیث صحیح معاویۀ بن عمار مذکور
است پس حضرت فرمودند که به زیر آ از بلنديها یا به زمین هموار آي چنانکه در تهذیب: و اسهل است و در کافی و انتقل است
چنانکه در بعضی از نسخ این کتاب است و همه قریب به یک دیگرند و چون و اسهل: و انتقل قریب به یک دیگرند ظاهرش آنست
که یکی از اینها تصحیف شده باشد و اسهل چون بعید است اظهر آن است که نقل بالمعنی شده باشد، و زنهار که در اراك و نمره
که در میان عرفه است و در ثویه و ذو المجاز وقوف مکن که اینها داخل در عرفات نیستند و اینها همه در دست راست واقعند و آن
چه در صحیح معاویۀ آنست که حضرت از باب مبالغه فرمودند که بپرهیز از اراك، صدوق: بقیه را داخل کرده است به آن چه در
اوّل حدیث واقع شده بود و چون اکثر صحیح معاویۀ بود صدوق گفته است که در خبري دیگر که آن حدیث موثق کالصحیح ابو
بصیر است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون وقوف کنی در عرفات نزدیک تلهائی که در دست چپ
واقع است وقوف کن به درستی که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که اصحاب اراك حج ایشان حج نیست و
اینها جمعیند که در زیر کوه اراك وقوف میکنند و آن در دست راست و داخل موقف نیست و همین حدیث بطرق متعدده
کالصحیح از لیث و غیر او وارد است. ص: 205 و در حسن کالصحیح و در صحیح از حلبی نیز منقول است
که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که اصحاب اراك حج ایشان صحیح. نیست و در حدیث دیگر واقعست که اگر اول در
اراك فرود آیند و بعد از ظهر به عرفات روند ضرر ندارد و اگر در آنجا وقوف نمایند حج ایشان صحیح نیست، و از این اخبار و
امثال این استدلال کردهاند بر آن که وقوف عرفات واجبست، و در حدیث مرسلی وارد شده است که وقوف به عرفات سنت است
محمول است بر آن که وجوبش از قرآن ظاهر نشده است بخلاف وقوف به مشعر که از قرآن ظاهر شده است و چون بلفظ امر واقع
شده است و حق سبحانه و تعالی فرموده است که چون روانه شوید از عرفات خداوند خود را یاد کنید نزد مشعر الحرام. چنانکه در
حدیث کالصحیح اعمش وارد است که وقوف عرفات سنت واجبه است و عمده آنست که حضرت سید المرسلین در حجی که
کردند در عرفات وقوف فرمودند و فرمودند که خذوا عنی مناسککم یعنی عبادات حجرا از من اخذ کنید پس هر چه آن حضرت
فرمودهاند میباید که واجب باشد مگر آن چه را دلیل بیرون کند لهذا جمعی کثیر از اصحاب: بیتوته مشعر را واجب میدانند چون
حضرت بیتوته فرمودند و از جهۀ آن که اگر کسی بیتوته مشعر را کرده باشد و وقوف صبح را به جا نیاورده باشد عمدا حجش باطل
نیست و کفاره میدهد گوسفندي، و اگر بیتوته واجب نمیبود چون سنت بدل از واجب میشد و احوط آنست که در بیتوته قصد
صفحه 87 از 321
وجوب و ندب نکند بلکه قصد قربت کند و بس، و دیگر آن که اگر پیش از غروب از عرفات بدر رود کفاره میباید داد شتري
چنانکه خواهد آمد و گذشت. ص: 206 و صدوق از جهۀ توضیح مرتبه دیگر ذکر کرده است که حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله وقوف فرمودند در مزدلفه و صحابه بر دور شتر آن حضرت بودند و آن حضرت مشغول وقوف
بودند اشاره فرمودند که همه جا محل وقوفست متفرق شوید و مشغول دعا شوید. و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که پدرم صلوات اللَّه علیه وقوف صبح را در موضعی میکردند که شب در آنجا بسر آورده بودند. و ظاهرا از جهۀ آن در
آنجا وقوف فرموده بودند که در وقت نزول قریب به کوه فرود آمده بودند، و چون در صحیح معاویۀ بن عمار وارد است که آن
حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر خواهی قریب به کوه وقوف کن و اگر خواهی در آنجا وقوف کن که شب در آنجا بوده
و از تقدیم جزء اول ظاهر میشود که قریب به کوه بهتر باشد و ممکن است که از جهۀ ازدحام حضرت در همان جا وقوف فرموده
باشند و سنت است که نو حاجی برود بالاي کوه قزح بسوي مشعر الحرام که مسجدیست بر بالاي آن کوه اگر پیاده باشد بهتر و الا
بر شتر سواره رود به آن مسجد و آن مسجد مندرس شده است و اثرش هست، و سنت است که نو حاجی داخل شود در خانه کعبه.
بد آن که در حسن کالصحیح از معاویۀ بن عمار وارد است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که سنت است نو حاجی را که
به پاي خود به مشعر رود و داخل خانه شود. و کالصحیح از ابان نیز منقولست به همین عبارت و در این روایات مذکور نیست او
بعیره پس بنا بر روایات پیاده رفتن سنت، است و بنا بر گفته صدوق دو سنت است اصل رفتن مستحب است و پیاده رفتن سنت دیگر
است و شک نیست که پیاده رفتن بهتر است با قدرت و اللَّه تعالی یعلم
باب التّقصیر فی الطّریق إلی عرفات
(روي معاویۀ بن عمّار قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّ اهل مکّۀ یتمّون ال ّ ص لاة بعرفات فقال ویلهم او ویحهم و أيّ سفر
اشدّ منه لا یتمّ) این بابی است در تقصیر کردن نماز در راه عرفات به پنجاه طریق صحیح و کالصحیح بسیار منقولست از معاویۀ که
گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اهل مکه نماز را در عرفات تمام میکنند حضرت فرمودند که
واي بر ایشان، یا این عبارت را فرمودند که زحمت بر ایشان باد از روي ناخوشی که بمنزله آنست که بدا حال ایشان کدام سفر از
این دشوارتر است و مشقتش بیشتر تمام نکند، و در تهذیب لا یتمّوا تمام نکنند چون همان روز بر میگردند اگر ناسک نباشند آیا
پیش از ده روز بر میگردند و تفصیلش گذشت ص: 208
باب اسم الجبل الّذي یقف علیه النّاس بعرفۀ
(سئل ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه ما اسم جبل عرفۀ الّذي یقف علیه النّاس فقال الال) این بابی است در نام کوهی که عامه بر آن
وقوف میکنند در عرفات از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند
که چه نام دارد آن کوهی که در عرفاتست و عامه بر آن وقوف میکنند و بر دست راست است و صحیح نیست وقوف بر آن و
عوام نیز به متابعت عامه بر آن کوه میروند و فریاد میکنند و مردم را میطلبند و اول مدار بر این بود و در این مدت منع کردیم
تخفیف یافته است حضرت فرمودند که نامش الال است بفتح همزه مثل سحاب یا بکسر همزه مثل کتاب و بعضی الال خواندهاند
مثل خل و غلط کردهاند صاحب قاموس چنین گفته است و صاحب نهایه گفته است بکسر همزه است و در دست راست امام است
در عرفات، و بسیار ناخوش است بابی ذکر کردن از جهۀ لغتی که معروف نیست و فایده بر آن مترتّب نیست که غرضش این باشد
که وقوف آن جماعت صحیح نیست
صفحه 88 از 321
باب کراهۀ المقام عند المشعر بعد الافاضۀ
(روي ابان عن عبد الرّحمن بن اعین عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه کرّه ان یقیم عند المشعر بعد الافاضۀ) این بابی است در
مکروه بودن اقامت در مشعر بعد از روان شدن حاجیان در موثق کالصحیح که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه کراهت
داشتند که کسی در مشعر بماند بعد از روان شدن مردمان. بلکه از احادیث بسیار ظاهر میشود که سنت است بار کردن و روانه
شدن پیش از طلوع آفتاب و لیکن از وادي محسّر نمیگذرند تا آفتاب طالع شود و مستحب است که امیر حاج بر ابتداي مشعر
الحرام متصل به وادي محسّر بایستد و نظر به کوه بر ابرش که بالاي مسجد خیف است اندازد که چون آفتاب بر او افتد روانه شود و
مردمان از عقب روانه شوند و پیادگان هروله کنند در وادي محسّر و سواران شتران را تند ترك بدوانند تا صد قدم که وادي محسّر
است بعد از آن هموار بیایند تا به جایی که فرو میآیند در منی. و کیفیت نزول و دعاهاي عرفات و مشعر و منی و غیر آن در باب
سیاق مناسک حج مفصلا خواهد آمد (و لا یجوز للرّجل الافاضۀ قبل طلوع الشّمس و لا من عرفات قبل غروبها فیلزمها دم شاة) و
جایز نیست مرد را که روانه شود از وادي محسّر پیش از طلوع ص: 210 آفتاب و نه از عرفات پیش از غروب
آفتاب که شام باشد که اگر پیشتر روانه شود بانکه از مشعر و عرفات بیرون رود پیش از طلوع و غروب لازم است او را که
گوسفندي بکشد از جهۀ کفاره. این عبارت ممکن است که جزء حدیث سابق باشد و لیکن اظهر آنست که عبارت صدوقست که
تغییر داده است عبارت فقه رضوي را، و در آنجا چنین است که زنهار روانه مشو از مشعر پیش از طلوع آفتاب و نه از عرفات پیش
از غروب آفتاب که اگر چنین کنی لازم میشود تو را دم، و دم شامل شتر و گوسفند هست، و صدوق شاة را زیاد کرده است پس
اگر گوسفند از جهۀ هر یک مرادش باشد در هر دو حکم مخالفت مذهب اوست که بعد از این خواهد گفت که در صورت اوّل
کفاره نیست و در ثانی بدنه است نه شاة و اگر متعلق به جمله اخیر باشد یک مخالفت دارد و اگر این جمله جزو خبر باشد بخت
[مخالفت ظ] کمتر میشود و در این صورت نسبت به فقیر خواهد بود یا مخیر خواهد بود و بدنه افضل خواهد بود
باب السّعی فی وادي محسّر
(روي معاویۀ بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال اذا مررت به وادي محسّر و هو واد عظیم بین جمع و منی و هو إلی منی
اقرب فاسع فیه حتّی تجاوزه فانّ رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و اله حرّك ناقته فیه و قال اللّهُمَّ سلّم عهدي و اقبل توبتی و أجب دعوتی و
اخلفنی بخیر فی من ترکت بعدي) این بابی است در تند رفتن مانند شتر که تند روند و گامها نزدیک هم باشند در وادي محسّر و به
پانزده سند صحیح و دوازده موثق کالصحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه به وادي
محسّر رسی و آن وادي بزرگی است میان مشعر و منی و بمنی اقربست پس تند برو در آن وادي تا بیرون روي به درستی که
حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله ناقه خود را حرکت دادند در آن وادي، و این دعا را بخوان که ترجمهاش این است که
خداوندا عهد مرا سالم دار یعنی ایمانی که در روز أ لست از من گرفتی و توبه مرا قبول کن یعنی حج که گریختن است بسوي حق
سبحانه و تعالی یا توبه که کرده باشد و دعاي مرا مستجاب گردان و بازماندگان مرا تو بازرس بعوض من به فرموده خودت (و روي
محمّد بن اسماعیل عن ابی الحسن صلوات اللَّه علیه قال الحرکۀ فی وادي محسّر مائۀ خطوة) ص: 212 و
منقولست به اسانید صحیح و حسنه کالصحیحه بسیار که حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه فرمودند که حرکت تند رفتن در وادي
محسّر صد گام است، و فی حدیث اخر مائۀ ذراع و در حدیث دیگر که آن موثق کالصحیح عمر بن یزید است که گفت تند رفتن
در وادي صد کز است و ظاهرا گام بیشتر است از کز و جمع میکنیم که صد کز کافی است و صد گام بهتر است (و ترك رجل
السّ عی فی وادي محسّر فامره ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه بعد الانصراف إلی مکّۀ ان یرجع و یسعی) و منقول است کالصحیح که
شخصی ترك نمود سعی در وادي محسّر را و ظاهرا از روي جهل باشد بعد از آن که به مکه آمده بود حضرت امام جعفر صادق
صفحه 89 از 321
شخصی ترك نمود سعی در وادي محسّر را و ظاهرا از روي جهل باشد بعد از آن که به مکه آمده بود حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه فرمودند او را که برگردد و سعی کند. و در حسن کالصحیح منقولست از حفص و غیر او حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه به بعضی از فرزندان خود فرمودند که آیا در وادي محسّر سعی کردي گفت نه حضرت فرمودند که برگردد و
سعی کند عرض نمودم که نمیدانم که وادي محسّر کدام است حضرت فرمودند که از مردمان بپرس
باب ما جاء فی من جهل الوقوف بالمشعر
(فی روایۀ علیّ بن رئاب انّ الصّادق صلوات اللَّه علیه قال من افاض من عرفات مع النّاس فلم یلبث معهم بجمع و مضی منهم إلی منی
متعمّد او مستخفّا فعلیه بدنۀ) این بابی است در حکم کسی که نداند که وقوف میباید کرد در مشعر منقولست در روایت علی بن
رئاب از حریز چنانکه در کافی است به اسانید صحیحه و حسنه کالصحیحه که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند هر که با
مردمان از عرفات روانه شود و نایستد با ایشان در مشعر الحرام و از آنجا بمنی آید عمدا یا از روي استخفاف و سهل شمردن ترك
آن پس بر اوست که شتري بکشد (و روي یونس بن یعقوب عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال قلت له رجل افاض من عرفات
فمرّ بالمشعر فلم یقف حتّی انتهی إلی منی فرمی الجمرة و لم یعلم حتّی ارتفع النّهار قال یرجع إلی المشعر فیقف ثمّ یرمی الجمرة) و
در موثق کالصحیح بلکه در صحیح منقولست از یونس که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که
شخصی از عرفات روانه شد و گذشت به مشعر و نایستاد در مشعر تا آمد بمنی و جمره عقبه را به هفت سنگ ریزه زد و ندانست که
وقوف مشعر بعد از صبح ص: 214 واجبست تا آن که روز بلند شد بعد از آن دانست حضرت فرمودند که
برگردد به مشعر و اندکی در آنجا توقف کند پس برگردد و مرتبه دیگر جمره عقبه را به جا آورد. و ظاهرا تا ظهر نشده است بر
میگردد که وقوف اضطراري مشعر را دریابد و بعد از ظهر بر نمیگردد و حجش صحیح است چون وقوف عرفات را دریافته است
(و روي محمّد بن حکیم قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه الرّجل الاعجمیّ و المرأة ال ّ ض عیفۀ یکونان مع الجمّال الاعرابیّ فاذا
افاض بهم من عرفات مرّ بهم کما هم إلی منی و لم ینزل بهم جمعا فقال أ لیس قد صلّوا بها فقد اجزاهم قلت فان لم یصلّوا بها قال
ذکروا اللَّه فیها فان کانوا قد ذکروا اللَّه عزّ و جلّ فیها فقد اجزاهم) و در صحیحین از محمد بن حکیم ممدوح مرویست که گفت
عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه مرد عجمی و زن ضعیفه با شتربان اعرابی باشد و چون از
عرفات باز گردند ایشان را به کرایه برداشته بمنی آورده و در مشعر ایشان را فرو نیاورد حضرت فرمودند که آیا نماز صبح را در
مشعر نکردهاند نماز صبح مجزیست عرض نمودم که اگر نماز نکرده باشند در مشعر؟ فرمودند که در آنجا ذکر حق سبحانه و تعالی
کردهاند اگر ذکر کرده باشند از ایشان مجزیست چون حق سبحانه و تعالی فرموده است که چون از عرفات باز گردید خداوند
عالمیان را یاد کنید نزد مشعر الحرام و ظاهرا آنست که این شخص از روي جهل چنین کرده است و نظر به جاهل این کافی است و
اگر کسی عالما ترك کند وقوف را حجش صحیح نیست، و محتمل است که نظر به مضطر نیز همین مقدار کافی باشد چنانکه ظاهر
این حدیث است با احادیث دیگر ص: 215 (و روي فی من جهل الوقوف بالمشعر انّ القنوت فی صلاة الغداة
بها یجزئه و انّ الیسیر من الدّعاء یکفی) و مرویست کالصحیح از ابو بصیر که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که این دو مصاحب من نمیدانستند که وقوف مشعر میباید کرد حضرت فرمودند که بر میگردند به مشعر و یک
ساعتی در آنجا میایستد عرض نمودم که اگر کسی به ایشان نگفت تا امروز که همه مردمان رفتهاند پس حضرت ساعتی سر به زیر
انداختند و فرمودند که آیا نماز صبح را در مشعر نکردند گفتم بلی کردهاند فرمودند: که آیا در نماز قنوت نخواندهاند گفتم بلی
خواندهاند حضرت فرمودند که مجزیست از ایشان پس حضرت فرمودند که مشعر که مسجد بالاي کوه باشد از مزدلفه است که
جمیع مشعر باشد و مزدلفه از مشعر است اندك دعایی ایشان را کافی است. ظاهر حدیث آنست که ترك سنت کرده است که نرفته
است بر کوه و ممکن است که نیت نکرده باشد چون جاهل بوده و بودن در مشعر او را کافی باشد بدون قصد به سبب جهالت، و
صفحه 90 از 321
صدوق مضمون حدیث را مختصر کرده است. و در صحیح از معاویۀ بن عمار منقولست که عرض نمودم به حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که چه میفرمایید در شخصی که از عرفات بار کند و یکراست بمنی آید فرمودند که برگردد و به مشعر
آید و وقوف کند اگر چه مردمان بار کرده باشند یعنی تا ظهر نشده است وقت اضطراري مشعر باقی است و قضا میباید کرد و بعد
از آن قضا ساقط است چنانکه در موثق یا حسن کالصحیح از آن حضرت صلی اللَّه علیه نیز مرویست
باب من رخّص له التّعجیل من المزدلفۀ قبل الفجر
(و روي ابن مسکان عن ابی بصیر قال سمعت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه یقول لا باس بان تقدّم النّساء اذا زال اللّیل فیقفن عند
المشعر ساعۀ ثمّ ینطلق بهنّ إلی منی فیرمین الجمرة ثمّ یصبرن ساعۀ ثمّ یق ّ ص رن و ینطلقن إلی مکّۀ فیطفن الّا ان یکنّ یردن ان یذبح
عنهنّ فانّهنّ یوکّلن من یذبح عنهنّ) این بابی است در حکم کسانی که ایشان را رخصت دادهاند که پیش از صبح از مشعر بیرون
آیند و وقوف بعد از صبح را به جا نیاورند و منقولست در صحیح از لیث که گفت شنیدم که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه میفرمودند که باکی نیست که زنان بعد از نصف شب از مشعر الحرام روانه شوند پس یک ساعتی در پاي کوه قزح که مشعر
الحرام بر بالاي آنجاست وقوف کنند به آن که بایستند و دعا بخوانند پس ایشان را بمنی آورند و رمی کنند جمره عقبه را به هفت
سنگ پس ساعتی در منی صبر کنند پس تقصیر کنند و از موي خود اندکی بگیرند و متوجّه مکه معظمه شوند و طواف کنند چون
خلوتست و حاجیان همه در مشعر و منی باشند مگر آن که خواهند که ذبح کنند وجوبا اگر حج تمتّع کنند یا استحبابا در غیر تمتع
که در این صورت کسی را وکیل میکنند که به وکالت ایشان ذبح یا نحر کنند هدي ص: 217 یا اضحیه را
و به مضمون این حدیث احادیث بسیار صحیح به اسانید بیشمار وارد شده است (و روي علیّ بن رئاب عن مسمع عن ابی عبد اللَّه
فی رجل وقف مع النّاس بجمع ثمّ افاض قبل ان یفیض النّاس قال ان کان جاهلا فلا شیء علیه و ان کان افاض قبل طلوع الفجر فعلیه
دم شاة) و به اسانید صحیحه و حسنه کالصحیحه منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که با مردمان
وقوف کند در مشعر و روانه شود پیش از آن که مردمان روانه شوند یعنی او را چه باید کرد حضرت فرمودند که اگر از روي جهل
باشد بر او چیزي نیست و اگر پیش از طلوع فجر روانه شود و از مشعر بیرون رود کفاره او گوسفندیست که بکشد و به فقرا دهد
همه را
باب ما جاء فی من فاته الحج
(روي معاویۀ بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال من ادرك جمعا فقد ادرك الحجّ و قال أیّما قارن او مفرد او متمتّع قدم
و قد فاته الحجّ فلیحلّ بعمرة و علیه الحجّ من قابل قال و قال فی رجل ادرك الامام و هو بجمع فقال ان ظنّ انّه یاتی عرفات فیقف بها
قلیلا ثمّ یدرك جمعا قبل طلوع الشّمس فلیاتها و ان ظنّ انّه لا یاتیها حتّی یفیضوا فلا یاتیها و قد تمّ حجّه) این بابی است در احادیثی
که وارد شده است در کسی که از او حج فوت میشود به بیست و هشت سند صحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که دریابد مشعر الحرام را حجرا دریافته است و ظاهرش اختیاري مشعر است اگر چه لمحهاي پیش
از طلوع آفتاب داخل مشعر شود از هر طرفی که باشد و احتمال اعم از اختیاري و اضطراري هست چنانکه ظاهر لفظ است و احادیث
صحیحه نیز بر آن وارد شده است و خواهد آمد و حضرت فرمودند که هر که حج قران یا افراد یا تمتع کند و وقتی برسد که حج
فوت شود پس میباید که محل شود به عمره و بر اوست که سال آینده حج کند، و دیگر معاویه گفت که آن حضرت صلوات اللَّه
علیه فرمودند در شخصی که ادراك کند امام زمان را یا امیر حاجرا که او در مشعر است؟ حضرت فرمودند که اگر آن مقدار وقت
هست ص: 219 به گمان او که تواند رفتن به عرفات که اندکی آنجا وقوف کند آن مقدار که نیت وقوف
صفحه 91 از 321
استحبابا و خود را داخل مازمین کند « اللّهُمَّ اغفر لنا » اضطراري کند و بعد از نیت اندکی بماند که دعایی بکند اگر همه همین بگوید
که اول مشعر است پیش از طلوع آفتاب پس به عرفات برود و اگر گمانش این باشد که وقتی که داخل مشعر خواهد شد که آفتاب
است « فلا یاتها » طالع شده باشد و حاجیان روانه شده باشند در این صورت نمیروند و در کافی و بعضی از نسخ صحیحه تهذیب
بلفظ نهی و لفظ متن نیز خبر است بمعنی نهی یعنی نرود و حرامست رفتن چون سبب فوت وقوف اختیاریست، در مشعر بماند و
حجش تمامست چون یکی از موقفین را به وقوف اختیاري دریافته است و بر این مضمون احادیث متواتره وارد شده است و بعضی
از آن گذشت در باب ادراك حج شصت و سه باب قبل از این و همان باب کافی بود (و روي ابن محبوب عن داود الرّقیّ قال کنت
مع ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه بمنی اذ جاء رجل فقال انّ قوما قدموا و قد فاتهم الحجّ فقال نسأل اللَّه العافیۀ اري ان یهریق کلّ
رجل منهم دم شاة و یحلّوا و علیهم الحجّ من قابل ان انصرفوا إلی بلادهم و ان اقاموا حتّی یمضی ایّام التّشریق بمکّۀ ثمّ خرجوا إلی
وقت اهل مکّۀ فاحرموا منه و اعتمروا و لیس علیهم الحجّ من قابل) و به اسانید بسیار صحیح و کالصحیح منقولست از داود بغدادي
که گفت در خدمت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بودم که شخصی آمد و عرض نمود که جمعی آمدهاند و حج ایشان فوت
شد و بحج نرسیدند حضرت فرمودند که همه از حق سبحانه و تعالی عافیت و صحت بدن میخواهیم اگر بدن صحیح است سال
دیگر حج میتوان کرد یا آن که حق ص: 220 سبحانه و تعالی ما را باین بلا مبتلا نکند. و مراد ایشانند که
این مشقت را بکشند و بحج نرسند میباید که هر یک از ایشان گوسفندي بکشند و محل شوند و سال دیگر حج کنند اگر حج
واجب باشد و استطاعت باقی باشد یا پیشتر مستقر شده باشد اگر بر گردند به شهرهاي خود و اگر در مکه بمانند تا ایّام تشریق
بگذرد پس بیکی از مواقیت اهل مکه معظمه روند مانند تنعیم و حدیبیه و جعرانه و از آنجا احرام به عمره بگیرند و عمره به جا
آورند پس بر ایشان واجب نیست که سال دگر حج کنند یعنی اگر واجب نباشد به استطاعت جدید و پیشتر در ذمهشان مستقر نشده
باشد بلکه اظهر آنست که در هر دو صورت حج سنت باشد پس اگر در این سال عمره به جا آورند کار خود را کردهاند و الا
مستحب مؤکد است که چون احرام را اظهار کردهاند سال دیگر حجی مستحب به جا آورند، و احادیث صحیحه بر این مضمون
وارد شده است و شیخ طوسی حمل کرده است که اگر در حال احرام شرط کرده است که اللّهُمَّ حلّ او حلّنی حیث حبستنی یعنی
خداوندا باین شرط احرام میگیرم که محل شدنم در زمانی باشد که مرا محبوس سازي یا خداوندا مرا محل کن هر وقت که مرا
محبوس سازي بر او نیست که سال آینده حج کند و اگر نگفته باشد میباید که سال دیگر حج کند. و مظنون اینست که در این
صورت نیز مستحب است، و اشهر در روایات آنست که هر گاه او را مانعی پیش آید و نرسد بحج یا در حج مانعی به هم رسد پس
اگر ممکن است که عمره به جا آورد واجبست که محل شود به عمره مفرده و اگر نتواند به مکه رفتن مثل آن که خوف دشمن
باشد پس اگر سیاق هدي کرده است همان را میکشد و محل میشود و الّا گوسفندي میکشد و خواهد آمد إن شاء اللَّه
باب اخذ حصی الجمار من الحرم و غیره
(روي حنان بن سدیر عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال یجزئک ان تاخذ حصی الجمار من الحرم کلّه الّا من المسجد الحرام و
مسجد الخیف) این بابی است در برداشتن سنگ ریزه که بر جمرات ثلث میزنند و شرط است که این سنگ ریزهها را از حرم
بردارند و از مساجد خصوصا از مسجد الحرام و مسجد خیف که در مناست بر ندارند و میباید که بکر باشد و پیشتر آن را نزده
باشند بر جمره. منقولست در موثق کالصحیح که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که کافی است ترا و صحیح
است هر گاه سنگ ریزهها را از حرم برداري از هر جا که خواهی مگر از مسجد الحرام و مسجد خیف که منی است. و استثناي
همین دو مسجد ممکن است که از جهۀ زیادتی اهتمام باشد یا آن که در زمان حضرت صلی اللَّه علیه و آله مسجدي دیگر نبوده
باشد، و بعضی بظاهر حدیث عمل کردهاند و گفتهاند که از مساجد دیگر جایز است و تفصیلش در سیاق مناسک خواهد آمد
صفحه 92 از 321
باب ما جاء فی من خالف الرّمی او زاد او نقص
[استفاده از سنگ مستعمل]
(روي علیّ بن ابی حمزة عن ابی بصیر قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه ذهبت ارمی فاذا فی یدي ستّ حصیات فقال خذ
واحدة من تحت رجلیک) این بابی است در روایاتی که وارد شده است در کسی که مخالفت کند رمی را یا زیاد کند یا کم کند
مرویست در موثق از ابو بصیر که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که رفتم که سنگ ریزهها را
بیندازم بر جمره که دیدم که در دستم شش سنگ ریزه بود یکی از آنها افتاده بود حضرت فرمودند که یکی دیگر از زیر پایت
بردار که هفت شود و چون شرط است که ابکار باشد غالب اوقات آنست که آن چه در حوالی جمره است بکر نیست و لیکن چون
اصل آنست که آن را نینداخته باشند و اگر انداخته باشد به جمره نرسیده باشد، و ممکن است که مراد این باشد که لازم نیست که
سنگ ریزهها را از مشعر برچیده باشد اگر چه آن بهتر است و بعد از آن سنگ ریزه منی بهتر است و غرض حضرت این باشد که
کل منی در زیر پاي تست از هر جا که خواهی بردار با آن که صریح نیست که نزد جمره دیده باشد بلکه ممکن است که در راه
جمره به آن جا رود ملاحظه کند یکی کم باشد و (و فی خبر اخر و لا تاخذ من حصی الجمار الّذي قد رمی) لوامع صاحبقرانی،
ج 8، ص: 223 و در چند حدیث کالصحیح وارد است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اخذ مکن از
سنگ ریزههایی که به آن جمره را زده باشند و عمل کردهاند اصحاب باین اخبار شرط کردهاند که مرمیه نباشد و صدوق ذکر این
حدیث از آن جهت در اینجا کرد که دفع بحث سابق باشد (و روي معاویۀ بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی رجل اخذ
احدي و عشرین حصاة فرمی بها و زادت واحدة و لم یدر من أیّهنّ نقصت قال فلیرجع فلیرم کلّ واحدة بحصاة و ان سقطت من رجل
حصاة و لم یدر أیّتهنّ هی فلیاخذ من تحت قدمه حصاة فیرمی بها قال فان رمیت بحصاة فوقعت فی محمل فاعد مکانها و ان اصابت
إنسانا او جملا ثمّ وقعت علی الجمار اجزاك، و قال فی رجل رمی الجمار فرمی الاولی بأربع حصیات ثمّ رمی الاخیرتین بسبع سبع
قال یعود فیرمی الاولی بثلث و قد فرغ و ان کان رمی الوسطی بثلث ثمّ رمی الاخري فلیرم الوسطی بسبع و ان کان رمی الوسطی بأربع
رجع فرمی بثلث قال قلت الرّجل یرمی الجمار منکوسۀ قال یعیدها علی الوسطی و جمرة العقبۀ) و به هیجده سند صحیح منقولست از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که بیست و یک سنگ ریزه بردارد که سه جمره را بزند هر جمره را به هفت
سنگ ریزه و چون هر سه را زد یکی زیاد آمد و نمیداند که کدامیک از این سه جمره را کم زده است حضرت فرمودند که دو
سنگ ریزه دیگر با آن چه در دستش مانده است ضم میکند و هر یک از این سه جمره را یک سنگ ریزه میزند. چنانکه اگر
یک نمازش فوت شده ص: 224 باشد و نداند که کدام است سه نماز میکند، و مثل آن که یکی از دو
جامهاش نجس باشد و نداند کدامست از هر دو اجتناب میکند از باب مقدمه واجب بر تقدیري که قایل بوجوب مقدمه نباشیم در
این مواضع به نص واجبست نه به دلیلی عقلی، و اگر سنگ ریزه از دست شخصی بیفتد و نداند که کدام است پس میباید که از
زیر پاي خود یک سنگ ریزه بردارد لازم نیست که سنگ ریزه مشعر باشد اگر چه در احادیث حسنه کالصحیحه وارد است که
سنت است که سنگ ریزه از مشعر بردارد و اگر از مشعر برنداشت از منی بردارد که در فضلیت بعد از آن است. دیگر حضرت
فرمودند که اگر سنگ ریزه را که اندازي به آدمی یا شتري خورد و بعد از آن به جمره خورد مجزیست ترا هر چند قایل نباشیم که
افعال مولّده فعل این کس است بخصوص نصّ این را در کرده است، بلی از این حدیث ظاهر میشود که فعل این کس است، پس
اگر کسی سنگی را بر دیوار زند آن سنگ قوت به همرسانیده و بجهد و کسی را بکشد این کس قاتل است خطاء دیگر آن
حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه شخصی در وقتی که رمی جمار کند اولی را چهار سنگ بزند و جمره وسطی و عقبه
را هر یک هفت سنگ ریزه بزند فرمودند که بر میگردد و اوّل را سه سنگ ریزه که نزده است میزند و در کار نیست که دیگر ما
صفحه 93 از 321
بعد آن را بزند چون زیاده بر نصف شده است اگر میانی را سه سنگ ریزه بزند و بعد از آن جمره عقبه را به هفت سنگ ریزه بزند
بر میگردد و وسطی و عقبه را هر یک هفت سنگ میزند و در عبارت اگر چه عقبه نیست اما از اعاده وسطی به هفت ظاهر
میشود که سه جمره در حکم عدمست چون از نصف تجاوز نکرده است و از عبارت متن چیزي افتاده است و در کافی همین
حدیث را ذکر کرده است و آن زیادتی را ص: 225 دارد و عبارت اینست بعد از لفظ و قد فرغ و ان کان
رمی الاولی بثلث و رمی الاخریین بسبع سبع فلیعد و لیرمهنّ جمیعا بسبع سبع یعنی اگر اولی را چهار سنگ ریزه زده باشد اعاده
نمییابد کرد ما بعد آن را همان را سه سنگ ریزه میزند و بس اما اگر اولی را سه سنگ ریزه زده باشد و وسطی و عقبه را هر یک
هفت سنگ ریزه زده باشد همه را اعاده میکند و اولی و وسطی و عقبه را هر یک هفت سنگ ریزه میزند تا ترتیب حاصل شود و
چون این عبارت از پیش گذشته اگر در عبارت ما بعد اجمالی باشد ضرر ندارد زیرا که تفصیل عبارت اولی جبران اجمال میکند و
از قلم صدوق یا نساخ چون عبارت مذکور افتاده است موهم خلاف مراد است دیگر گفت عرض نمودم که اگر کسی جمرات را بر
عکس بزند بانکه اول عقبه را بزند دیگر وسطی را دیگر اولی را بر میگردد و وسطی و عقبه را میزند و بس زیرا که اولی اگر چه
در آخر افتاده بود اول بود چون وسطی و عقبه که بر آن مقدم بودند در حکم عدم بودند پس اولی را اخذ میکند و زده است اما
یعنی اگر چه به خاطرش نرسد تا روز دیگر قضا میکند بترتیب « و ان کان من الغد » بعد آن را میزند، و در کافی این زیادتی هست
که وسطی و عقبه را میزند و بس و بعد از آن او را واقع میسازد و بر این مضمون هر جزوي از اجزاء این حدیث احادیث صحیح و
حسن کالصحیح وارد شده است بیمعارض و عمل اصحاب نیز بر این است
[رمی در شب]
(و روي محمّد بن مسلم عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال فی الخائف لا باس بان یرمی الجمار باللّیل و یضحّی باللّیل و یفیض
باللّیل) و منقولست در حسن کالصحیح از زراره و محمد بن مسلم و به هیجده ص: 226 سند صحیح از عبد
اللَّه بن سنان که همه گفتند که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که باکی نیست که شخصی که خوف دشمن
داشته باشد که در شب میلها را بزند و قربانی را در شب بکند از مشعر الحرام روانه شود و مؤید این حدیث است احادیث دیگر
[نسیان رمی]
(و ساله معاویۀ بن عمّار عن امرأة جهلت ان ترمی الجمار حتّی نفرت إلی مکّ ۀ قال فلترجع فلترم الجمار کما کانت ترمی و الرّجل
کذلک) و به بیست سند صحیح منقولست از معاویه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از زنی که
نداند که رمی جمار میباید کرد تا آن که از منی کوچ کند و به مکه رود فرمودند که برگردد و رمی کند جمار را چنانکه اگر
عالم میبود میکرد یا آن که رمی میکند چنانکه دیگران میکنند یعنی بترتیب اوّل اولی، دیگر وسطی، دیگر عقبه، و اول قضاء
روز اول را میکند دیگر دویم را دیگر ادا میکند روز سیم را، و مرد نیز اگر از روي جهل ترك کرده باشد بترتیب قضا میکند (و
روي عنه عبد اللَّه بن سنان فی رجل افاض من جمع حتّی انتهی إلی منی فعرض له شیء فلم یرم الجمرة حتّی غابت الشّمس قال یرمی
اذا اصبح مرّتین إحداهما بکرة و هی للأمس و الاخري عند زوال الشّمس) و به شانزده سند صحیح منقولست از عبد اللَّه که حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که روانه شود از مشعر تا آن که بمنی آید ص: 227 و عارضه
دست دهد او را که جمره را نزند تا وقتی که شام شود حضرت فرمودند که در روز دیگر رمی جمره میکند دو مرتبه یکی را که
قضاست در بامداد میکند، و أدا را نزد زوال شمس و احادیث صحیحه بر این مضمون وارد است و ظاهرا تقدیم بر سبیل استحباب
صفحه 94 از 321
بوده و احوط آنست که ترك نکند و اگر ایام تشریق بگذرد در سال آینده قضا میکند اگر خود بیاید و الا کسی را نایب میکند،
و اگر بمیرد مؤمنی از جهۀ او قضا میکند. و ظاهرا همه بر سبیل استحباب باشد چون احادیث صحیحه وارد شده است که بر او
چیزي نیست، و اگر عمدا ترك کرده باشد احتیاط در اعاده است و در آن که نزدیکی به زنان نکند تا آن که سال دیگر خود یا
نایبش به جا آورد قضا را چنانکه در حدیث کالصحیح وارد است اگر چه اظهر استحباب ترك جماعست
باب الّذین اطلق لهم الرّمی باللّیل
(روي وهیب بن حفص عن ابی بصیر قال سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الّذي ینبغی له ان یرمی بلیل من هو قال الحاطبۀ و
المملوك الّذي لا یملک من امره شیئا و الخائف و المدین و المریض الّذي لا یستطیع ان یرمی یحمل إلی الجمار فان قدر علی ان
یرمی و الّا فارم عنه و هو حاضر) این بابی است در جمعی که جایز است ایشان را که در شب رمی جمار کنند منقولست در موثق از
ابو بصیر که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از آن کسی که سزاوار است که او در شب رمی کند
کیست؟ فرمودند که هیمه کش که روز میباید مشغول و فرصت رمی جمار نداشته باشد و دیگر بنده که روز همه روز میباید که
و از « عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ » خدمت کند و باختیار خود کاري نمیتواند کرد و این عبارت اشاره است بقول الهی که
عبارت این حدیث و احادیث بسیار ظاهر میشود که وصفی که حق سبحانه و تعالی کرده است مملوك را وصف توضیحی است نه
احترازي، دیگر کسی که خوف از دشمنی داشته باشد دیگر کسی که قرض دار باشد و وجهش را نداشته باشد و خوف داشته باشد
که او را بگیرند و حبس کنند دیگر بیماري که نتواند رمی جمار کند او را دوش میکشند و به نزد جمار میبرند اگر تواند که خود
رمی کند فبها و اگر نه تو بدل از او سنگ ریزه را بر آن میلها بزن در حضور او
باب الرّمی عن العلیل و الصّبیان
(روي معاویۀ بن عمّار و عبد الرّحمن بن الحجّاج عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال الکسیر و المبطون یرمی عنهما قال و الصّبیان
یرمی عنهم) این بابی است در رمی به نیابت بیماران و کودکان به اسانید کثیره از صحیح و حسن کالصحیح منقولست که حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر کسی افتاده باشد مثلا و بدنش شکسته شده باشد یا کسی اسهال داشته باشد مثلا
بدل از ایشان میکنند رمی جمار را، و حضرت فرمودند که بدل از کودکان میاندازند هر گاه ایشان نتوانند انداختن، و ظاهر آنست
که این جماعت بر سبیل مثال باشند و هر که قدرت نداشته باشد بر زدن جمرات اگر چه در آنجا حاضر باشند دیگري را وکیل
میتوانند کرد (و سال اسحاق بن عمّار أبا الحسن موسی صلوات اللَّه علیه عن المریض یرمی عنه الجمار قال نعم یحمل إلی الجمرة و
یرمی عنه قلت لا یطیق ذلک فقال یترك فی منزله و یرمی عنه) و منقول است در موثق کالصحیح از اسحاق که گفت سؤال کردم از
حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که آیا بدل از بیمار رمی جمار ص: 230 میتوان کرد فرمودند
بلی او را به نزد جمره میبرند و بدل از او میاندازند عرض نمودم که طاقت ندارد که او را ببرند فرمودند که او در منزل خود
میگذارند و بدل از او میاندازند و افضل آنست که رمی را پیاده بیندازند بلکه پیاده بروند تا جمرات تا پیاده بزنند تا سواره نیز
جایز است خصوصا هر گاه تعب بسیار کشند و قوت تحمل آن نداشته باشند چنانکه احادیث صحیحه و کالصحیحه بسیار بر این
مضمون وارد شده است
باب ما جاء فی من بات لیالی منی بمکّۀ
(روي ابن مسکان عن جعفر بن ناجیۀ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال سألته عمّن بات لیالی منی بمکّۀ فقال علیه ثلث من الغنم
صفحه 95 از 321
یذبحهنّ) این بابی است در احادیثی که وارد شده است در شبهایی که میباید در منی بودن و آن شب یازدهم و دوازدهم و
سیزدهم است اگر کسی در این شبها در مکه معظمه بروز آورد او را چه باید کرد. منقول است کالصحیح از جعفر که گفت سؤال
کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از کسی که در این شبها که میباید در منی بودن اگر به مکه بماند چه بایدش
کرد حضرت فرمودند که بر اوست که سه گوسفند بکشد در منی از جهۀ هر شبی یک گوسفند هر گاه سه شب باید بودن و کسی
که متّقی صید و نساء است بر او دو شب واجب است، و اگر در مکه بماند دو گوسفند میکشد و این در صورتیست که در مکه
مشغول عبادت نباشد چنانکه میآید (و ساله معاویۀ بن عمّار عن رجل زار البیت فلم یزل فی طوافه و دعائه و السّ عی و الدّعاء حتّی
طلع الفجر قال لیس علیه شیء کان فی طاعۀ اللَّه عزّ و جلّ) و به سی و دو سند صحیح منقولست از معاویه که گفت سؤال کردم از
ص: 232 حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که زیارت خانه کند و مشغول طواف شود و
دعا یا دعاهاي طواف، و مشغول سعی باشد و دعا یا دعاهاي سعی یعنی گاهی مشغول طواف و سعی باشد و گاهی مشغول دعا تا
آن که صبح طالع شود یا طالع شد حضرت فرمودند که بر او چیزي نیست چون مشغول طاعت حق سبحانه و تعالی بوده است. و به
سی و شش سند صحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که شبهاي ایّام تشریق شب بروز میاور
مگر در منی مگر آن که مشغول طواف زیارت و نماز طواف و سعی و طواف نسا و نماز آن باشی یا آن که از مکه معظمه بیرون
روي و متوجّه منی باشی یا آن که از منی بعد از نصف شب بیرون آیی و اگر در مکه باشی بی آن که مشغول عبادت باشی
گوسفندي میدهی از جهۀ هر شب. اما آن چه منقولست به هیجده سند صحیح از عیص که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که شبی از شبهاي منی از او فوت شود فرمودند که بر او چیزي نیست و بد کرده است. و به شش
سند صحیح منقولست از سعید بن یسار که گفت عرض نمودم به آن حضرت صلوات اللَّه علیه که شب مبیت که میبایست که در
منی بسر آورم از من فوت شد از جهۀ شغلی حضرت فرمودند که باکی نیست. حمل کردهاند بر آن که شغل عبادت باشد یا بعد از
نصف شب بیرون آمده باشد و ممکن است که کفاره بر او سنت باشد و احتیاط در آنست که این شبها در منی باشد و اگر جائی
دیگر باشد کفاره بدهد احتیاطا مگر در صور مذکوره (و روي عنه جمیل بن درّاج انّه قال اذا خرجت من منی قبل غروب لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 233 الشّمس فلا تصبح الّا بها) و مرویست به اسانید صحیحه از جمیل که حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه فرمودند که هر گاه از منی بیرون روي پیش از فرو رفتن آفتاب چنان کن که پیش از صبح در منی باشی، و به سی و شش
سند صحیح منقولست از محمد بن مسلم از احدهما صلوات اللَّه علیهما به همین عبارت و به هیجده سند صحیح منقولست از عیص
که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از زیارت خانه که از منی بیرون رود حضرت فرمودند که اگر
در روز به زیارت رود یا در اول شب چنان کند که پیش از صبح در منی باشد و اگر بعد از نصف شب یا سحر از منی بیرون رود به
جانب مکه از جهۀ زیارت خانه باکی نیست که پیش از صبح در مکه باشد (و روي عنه جعفر بن ناجیۀ انّه قال اذا خرج الرّجل من
منی اوّل اللّیل فلا ینتصف له اللّیل الّا و هو بمنی و اذا خرج بعد نصف اللّیل فلا باس ان یصبح بغیرها) و کالصحیح منقولست از جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه شخصی در اول شب از منی بیرون رود میباید که پیش از نصف شب خود را بمنی
رساند تا آن که بیشتر شب در منی باشد و اگر بعد از نصف شب بیرون رود باکی نیست که صبح را در غیر منی بکند چون اکثر
شب در منی بوده است و احادیث صحیحه بر این مضمون بسیار وارد شده است و بعضی گذشت (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لا
تدخلوا منازلکم بمکّ ۀ اذا زرتم یعنی اهل مکّ ۀ) و کالصحیح منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 234 به اهل مکه که داخل خانهاي خود مشوید وقتی که میآیید از جهۀ زیارت خانه بلکه بروید و در منی
باشید که در این سه شبانه رور در منی بودن بهتر است از آن که در مکه معظمه باشید و خواهد آمد (و روي بن ابی عمیر عن هشام
بن الحکم عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال اذا زار الحاجّ من منی فخرج من مکّۀ فجاز بیوت مکّۀ فنام ثمّ اصبح قبل ان یاتی منی
صفحه 96 از 321
فلا شیء علیه) و به دوازده سند صحیح و سی و پنج حسن کالصحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که هر گاه حاجی از منی به مکه معظمه آید و زیارت خانه بکند و از مکه بیرون رود و از خانهاي مکه بگذرد و بخوابد تا
صبح شود پیش از آن که بمنی آید بر او چیزي نیست و به پنج سند صحیح منقولست از ابن بزیع از حضرت امام رضا صلوات اللَّه
علیه در شخصی که از منی بیاید به زیارت خانه و بمنی نرسیده بخواب رود حضرت فرمودند که هر گاه از عقبه اهل مدینه یعنی از
محاذات آن که ابتداي خانهاي مکه است بگذرد پس باکی نیست که بخواب رود
باب اتیان مکّۀ بعد الزّیارة للطّواف
(روي جمیل عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال لا باس ان یاتی الرّجل مکّ ۀ فیطوف ایّام منی و لا یبیت بها) این بابی است در
آمدن به مکه بعد از طواف زیارت از جهۀ طواف سنتی منقولست به نوزده سند صحیح از جمیل بن دراج که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که باکی نیست که کسی از منی به مکه معظمه آید و طواف کند در سه روز ایّام تشریق و شب در
مکه نماند بلکه برود بیتوته منی را واقع سازد. و به هیجده سند صحیح منقولست از رفاعه که گفت سؤال کردم از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه از کسی که در ایّام تشریق زیارت خانه کند خوبست حضرت فرمودند که بلی اگر خواهد. و به هیجده سند صحیح
منقولست از یعقوب به همین سؤال و جواب و حضرت فرمودند که خوبست (و ساله لیث المراديّ عن الرّجل یاتی مکّۀ ایّام منی بعد
فراغه من زیارة البیت فیطوف بالبیت تطوّعا فقال المقام بمنی احبّ إلیّ) و کالصحیح منقولست از لیث مرادي که گفت سؤال کردم
از حضرت ص: 236 امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که از منی به مکه آید در این سه روز
بعد از فارغ شدن از زیارت واجب خانه که طواف زیارت و طواف نساست و طواف سنتی کند حضرت فرمودند که ماندن در منی
محبوبتر است نزد من از رفتن به مکه که طواف مستحب به جا آورد، و بر این محمولست حدیثی که به اسانید صحیحه منقولست از
عیص که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از زیارت بعد از زیارت واجب خانه در ایّام تشریق فرمودند که نه یعنی
مکروهست و بودن در منی محبوبتر است
باب النّفر الاوّل و الاخیر
[قبل از اذان نفر نکند]
(روي معاویۀ بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال اذا اردت ان تنفر فی یومین فلیس لک ان تنفر حتّی تزول الشّمس فان
تاخّرت إلی اخر ایّام التّشریق و هو یوم النّفر الاخیر فلا علیک أيّ ساعۀ نفرت و رمیت قبل الزّوال او بعده قال و سمعته یقول فی قول
فقال یتّقی ال ّ ص ید حتّی ینفر اهل منی فی النّفر « فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ لِمَنِ اتَّقی » اللَّه عزّ و جلّ
الاخیر) این بابی است در بیان احکام نفر اول که روز دوازدهم است و نفر دویم که روز سیزدهم است. به پانزده سند صحیح
منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه خواهی که روانه شوي در دو روز یعنی روز دویم ایّام
تشریق که روز دوازدهم است پس جایز نیست که کوچ کنی از منی تا آن که پیشین شود و اگر تاخیر کنی کوچ را تا روز سیزدهم
که آخر روزهاي تشریق است و آن روز کوچ کردن دویم است پس لازم نیست که بعد از پیشین روانه شوي و بر تو حرجی نیست
هر ساعتی که خواهی نفر میکنی بعد از زوال و پیش از آن یا کوچ کرده نزد جمرات هر سه را میزنی و به مکه میروي خواهی
پیش از زوال و خواهی بعد از زوال معاویه گفت که از آن حضرت شنیدم که میفرمودند در قول حق سبحانه و تعالی که ترجمهاش
ص: 238 اینست که هر که تعجیل کند در دو روز بر او گناهی نیست، و کسی که تاخیر کرد بر او گناهی
صفحه 97 از 321
نیست کسی را که تقوي ورزد. یعنی اجتناب کند از صید کردن تا آن که اهل منی کوچ کنند در نفر دویم و این عبارت دو احتمال
دارد یکی آن که تخییر نسبت به کسی است که اجتناب کرده باشد و بعد از این نیز اجتناب کند از صید اگر در نفر اول کوچ کند
تا شبیه باشد با جمعی که در منی ماندهاند از جهۀ نفر دویم بنا بر آن چه مشهور است بین الاصحاب و اظهر بحسب عبارت آنست
که اگر در نفر اول کوچ کند یا در نفر دویم بر او گناهی نمیماند هر گاه بپرهیزد از صید روز سیزدهم هر چند بر او حلال شده
باشد صید احرامی، و اگر تواند که از حرم بیرون رود و صید کند، و لیکن اگر نکند گناهانش آمرزیده میشود و معانی دیگر
بعضی گذشت و بعضی را میگوید در این باب (و فی روایۀ ابن محبوب عن ابی جعفر الاحول عن سلام بن المستنیر عن ابی جعفر
صلوات اللَّه علیه انّه قال لمن اتّقی الرّفث و الفسوق و الجدال و ما حرّم اللَّه علیه فی احرامه) و در روایت ابن محبوب بطرق صحیحه
از محمد بن علی بن نعمان مؤمن الطاق ثقه از سلام بن مستنیر، و شیخ او را در رجال حضرت سید الساجدین و صادقین ذکر کرده
است و مدح و جرحی ذکر نکرده است و این جهالت مضر نیست چون صحیح است از ابن محبوب که حضرت امام محمد باقر
یعنی گناهی بر او نیست اگر در حال احرام اجتناب نموده است از محرمات احرام از « لِمَنِ اتَّقی » صلوات اللَّه علیه فرمودند در تفسیر
جماع و دروغ و لا و اللَّه و بلی و اللَّه و باقی چیزهائی را که حرام است در احرام و قریب باین گذشته به اسانید صحیحه از محمد بن
مسلم و حلبی و لیکن سه اول را ذکر ص: 239 فرمودهاند و از این اسلوب ظاهر میشود که صدوق حدیث
سابق را چنان فهمیده است که در احتمال ثانی مذکور شده نه به نحوي که علما گفتهاند (و فی روایۀ علیّ بن عطیّۀ عن ابیه عن ابی
جعفر صلوات اللَّه علیه قال لمن اتّقی اللَّه عزّ و جلّ) و کالصحیح منقول است از عطیه بن عبید که حضرت امام محمد باقر صلوات
که مراد الهی آنست که بر او گناهی نیست که متقی باشد در احرام یا در بقیه عمر و ظاهرش « لِمَنِ اتَّقی » اللَّه علیه فرمودند در تفسیر
تقواست از کبایر و صغایر و محتمل است که مراد کبایر باشد چنانکه در حدیث کالصحیح وارد است، و در روایات صحیح و حسن
کالصحیح وارد است که مراد تقواست از شرك که عبارتست از مذهب باطل و حضرت فرمودند که پاك شدن از گناهان
مخصوص شیعیان است که حج ایشان صحیح است و باقی مردمان سیاهی لشکر اسلامند و از مسلمانان نیستند (و روي انّه یخرج من
ذنوبه کهیئۀ یوم ولدته أمّه) و در احادیث صحیحه و کالصحیحه بسیار وارد شده است و بعضی از آن گذشت که حاجیان بر سه
قسمتند یکی آن که از آتش دوزخ آزاد میشوند و به عبارت دیگر گناهان گذشته و آینده ایشان را میآمرزند و این جماعت
افضل حجّاجند. و طایفه دیگر کسانیاند که گناهان گذشته ایشان را میآمرزند مثل روزي که از مادر متولّد شدهاند و در آینده اگر
متقی باشند از کبایر مغفورند و آن چه صدوق ذکر کرده است این جماعتند یا اعم از این طایفه و طایفه اولی زیرا که در این معنی
هر دو شریکند و طایفه اولی زیادتی دارند، پس هر که متقی باشد در بقیه عمر البته مغفور است و طایفه سیم کفارند که غیر اثنی
ص: 240 عشري باشند حفظ میکنند ایشان را و مال و فرزندان ایشان را و حق سبحانه و تعالی اشاره بهر سه
که پیشتر گذشت (و روي من و فی للّه و فی اللَّه له) و مروریست در تفسیر آیه که هر که وفا کند « فَمِنَ النَّاسِ الخ » فرقه فرموده است
هر که احرام گیرد میباید که اجتناب کند از محرمات احرام خالصا « فَمَنْ فَرَضَ الخ » از جهۀ حق سبحانه و تعالی به فرموده او که
و این « فَمَنْ تَعَجَّلَ الخ » لوجه اللَّه تعالی حق سبحانه و تعالی وفا میکند از جهۀ او که گناهان او را میآمرزد چنانکه فرموده است
عبارت صحیحه حلبی و محمّد بن مسلم است که گذشت و موافق است با حدیث سلام (و فی روایۀ سلیمان ابن داود المنقريّ عن
فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ یعنی من مات فلا اثم علیه » سفیان بن عینیۀ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی قول اللَّه عزّ و جلّ
و من تاخّر اجله فلا اثم علیه لمن اتّقی الکبائر) و در روایت کالصحیح منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند در تفسیر قول حق سبحانه و تعالی که کسی که تعجیل کند در این دو روز و بمیرد از گناهان پاك شده است و کسی که
اجلش نرسیده باشد او نیز مغفور است مشروط به آن که خود را نگاه دارد از گناهان کبیره و محتمل است که همه مراد الهی باشد
بعضی از ظهر و بعضی از بطن قران یا همه از ظهر باشد چون لفظ دلالت دارد و اللَّه تعالی یعلم (و ساله ابو بصیر عن الرّجل ینفر فی
صفحه 98 از 321
النّفر الاوّل قال له ان ینفر ما بینه و بین ان تصفرّ الشّمس فان هو لم ینفر حتّی یکون عند غروبها فلا ینفر و لیبت بمنی حتّی اذا اصبح و
طلعت الشّمس فلینفر متی شاء) ص: 241 و در موثق کالصحیح منقولست از ابو بصیر که ظاهرا لیث است
چنانکه در تهذیب از ابن مسکان است از او که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از مردي که روانه
شود در منی در نفر اول که روز دوازدهم است حضرت فرمودند که کوچ میتواند کرد تا آفتاب زرد پس اگر کوچ نکند تا نزد
غروب آفتاب پس نفر نکند و شب در منی باشد تا چون صبح شود و آفتاب طالع شود پس هر وقت که خواهد کوچ کند چون در
نفر اول لازم بود که بعد از زوال باشد در نفر ثانی در کار نیست و آن که نزد غروب باشد دور نیست که تا کوچ کند و از منی در
رود البته غروب شده است یا بر سبیل استحباب باشد چون احادیث بسیار وارد شده است که هر گاه شب شود و در منی باشد
میباید که در آن شب در منی باشد و احوط آنست که چون آفتاب زرد شود بیرون نرود و روي الحلبیّ انّه سئل عن الرّجل ینفر فی
النّفر الاوّل قبل ان تزول الشّمس فقال لا و لکن یخرج ثقله ان شاء و لا یخرج هو حتّی تزول الشّمس و روي انّ من فعل ذلک فهو
ممّن تعجّل فی یومین و به اسانید صحیحه متکثره منقولست از حلبی که گفت سؤال کردند از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه از شخصی که کوچ کند در کوچ اوّل که روز دوازدهم است آیا پیش از ظهر کوچ میتواند کرد؟ فرمودند که نه و لیکن اگر
خواهد احمال و اثقال را پیش میتواند فرستاد و خود نمیرود تا زوال نشود، و در روایتی وارد است و آن روایت علی است از
احدهما صلوات اللَّه علیهما و ظاهر مراد از احدهما صادق یا کاظم است صلوات اللَّه علیهما، و علیّ محتمل است که علی بن یقطین
یا علی ابن ابی حمزه ثمالی و یا بطاینی باشد و بنا بر دو احتمال اول صحیح است، و بنا بر احتمال آخر ص:
242 موثق که حضرت فرمودند در شخصی که احمال و اثقال خود را پیش فرستد در کوچ اول و خود بماند تا کوچ آخر حضرت
فرمودند که چنین شخص از جمعی است که تعجیل کرده است در کوچ اول رفته است. و کالصحیح از ابان بن تغلب منقولست که
گفت از آن حضرت سؤال کردم که آیا احمال و اثقال را پیشتر میتواند فرستاد پیش از آن که خود کوچ کند حضرت فرمودند که
نه آیا کسی که احمال و اثقال را پیش میفرستد نمیترسد که حق سبحانه و تعالی او را حبس کند یعنی دزد ببرد و نتواند به خانه
خود رفتن چون همیشه در آنجا دزدان بسیارند، پس فرمودند که اگر فرستد بعضی را بفرستد و بعضی را نگاه دارد که با خود ببرد
گفت عرض نمودم که اگر غرضم از تعجیل این باشد که مبادا بعضی از مناسک را فراموش کنم به آن که مثلا طوافین و سعی را
نکرده باشد و یا خواهم که زود محل شوم مبادا از من چیزي صادر شود که خوب نباشد فرمودند که باکی نیست (و روي عنه
معاویۀ بن عمّار قال ینبغی لمن تعجّ ل فی یومین ان یمسک عن ال ّ ص ید حتّی ینقضی الیوم الثّالث) و روایت کرده است معاویه از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه به اسانید صحیحه که فرمودند که سزاوار آنست که اگر شخصی در نفر اول روانه شود
شکار نکند تا روز سیم بگذرد، و این حدیث مؤید آنست که مراد الهی از اتّقا اجتناب از صید است لا حقا یا اعم از سابق و لا حق.
چنانکه کالصحیح منقولست از حمّاد که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه محرم صید کرده باشد در کوچ اول
نمیتواند رفت و کسی که در کوچ اول رود صید نمیتواند کرد تا مردمان از منی همه روانه نشوند در نفر دویم، و این اجتناب بر
سبیل استحبابست چنانکه عبارت متن است و در ص: 243 حدیث معاویۀ بن عمار نیز وارد است که اگر در
نفر اول بعد از زوال کوچ کنند و از حرم بیرون روند صید میتوانند کرد. محتمل است که اجتناب از صید مخصوص کسی باشد که
در حال احرام اجتناب از صید نکرده باشد
[رمی روز سوم]
(و روي عنه جمیل بن درّاج انّه قال لا باس ان ینفر الرّجل فی النّفر الاوّل ثمّ یقیم بمکّۀ و قال کان ابی صلوات اللَّه علیه یقول من شاء
رمی الجمار ارتفاع النّهار ثمّ ینفر قال فقلت له إلی متی یکون رمی الجمار فقال من ارتفاع النّهار إلی غروب الشّمس و من اصاب
صفحه 99 از 321
ال ّ ص ید فلیس له ان ینفر فی النّفر الاوّل) و به بیست سند صحیح مرویست از جمیل که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که باکی نیست که شخصی در کوچ اول روانه شود به مکه معظمه و در آنجا باشد یعنی کراهت کوچ اول وقتی است که
روانه خانه شود اما اگر به مکه آید که طواف و اعمال خیر به جا آورد یا مجاور شود ضرر ندارد و تا اینجا شیخان نقل کردهاند
حدیث جمیل را و ظاهر عبارت آنست که تتمه در کتاب جمیل بوده است و ایشان نقل نکردهاند چون این عبارت را در حدیث
دیگر ندیدهام و علی اي حال راوي میگوید که حضرت فرمودند که پدرم صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که خواهد که کوچ
کند در وقتی که قریب بظهر باشد جمرات را میزند و چون ظهر میشود کوچ میکند عرض نمودم به آن حضرت که تا چه وقت
رمی جمار میکند ص: 244 حضرت فرمودند از چاشت بلند قریب بظهر تا غروب آفتاب و این حکم نیز بر
سبیل فضلیت است و اگر نه بعد از طلوع شمس جایز است به اخبار صحیحه. و افضل آنست که در اول زوال واقع سازد، و دیگر
فرمودند که هر که در احرام صید کرده باشد در کوچ اول نمیتواند رفت. و این جمله محتمل است که جزو حدیث جمیل باشد یا
کلام صدوق باشد و مضمون حدیث کالصحیح حماد بن عثمان باشد که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست در تفسیر آیه
یعنی هر که تعجیل کند در روز دویم بر او گناهی و حرجی نیست از جهۀ کسی که در احرام اجتناب کرده « فَمَنْ تَعَجَّلَ الخ » کریمه
باشد از صید و اگر صید کرده باشد در کوچ اول نمیتواند رفت. و در صحیح از ابن محبوب مرویست که از محمد بن مستنیر که
مجهولست حال او و لیکن ضرر ندارد چون صحیح است از ابن محبوب و او از اهل اجماع است که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که در حال احرام نزدیکی با زنان کرده باشد در کوچ اول نمیتواند رفت و این دو حدیث و امثال
و در حدیثی وارد شده است که این تفسیر عامه است و تفسیر خاصه آنست که از .« لِمَنِ اتَّقی » اینها موافق مشهور است در تفسیر آیه
گناهان مغفور میشود و جمع باین نحو ممکن است که اکتفا به همین نمودن در تفسیر طریقه ایشان است بلکه عمده مراد آیه
مغفرتست چنانکه گذشت در ضمن اخبار بسیار (سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن قول اللَّه عزّ و جلّ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ
عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ قال لیس هو علی انّ ذلک واسع انّ شاء صنع ذا و ان شاء صنع ذا لکنّه یرجع مغفورا له لا اثم علیه و لا
ذنب له) ص: 245 و منقولست که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدند از تفسیر آیه که حق سبحانه و
تعالی فرموده است که هر که تعجیل کند در روز دویم ایّام تشریق و کوچ کند بر او گناهی نیست و هر که تاخیر کند بر او گناهی
نیست حضرت فرمودند این معنی ندارد که بر او واسع است اگر خواهد در نفر اول برود و اگر خواهد در نفر دویم. و لیکن مراد
الهی اینست که خواه در نفر اول برود و خواه در دویم که حق سبحانه و تعالی گناهان او را میآمرزد و چون برمیگردد مغفور
است و او را گناهی نیست. و ظاهرا صدوق نقل بالمعنی کرده باشد از چند حدیث کالصحیح و بنا بر نسخه مراد اینست که میباید
بداند که متقی صید و نسا مخیّر است میان نفر اول و دویم و خواه در اول کوچ کند و خواه در دویم که مغفور است و گناهی بر او
نمیماند. و در صحیح یا حسن کالصحیح منقولست از ابو ایّوب که گفت عرض نمودم به خدمت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
در شب نفر اول که ما میخواهیم تعجیل کنیم در چه ساعت کوچ کنیم حضرت فرمودند که اگر در دویم که روز دوازدهم باشد
کوچ کنی کوچ مکن تا پیشین داخل شود و اگر در روز سیم ایام تشریق روانه شوي چون آفتاب بلند شود کوچ کن به توفیق الهی با
فضل و رحمت الهی زیرا که حق سبحانه و تعالی میفرماید که هر که تعجیل کند بر او گناهی نمیماند و در بعضی از نسخ هست
یعنی تخییر نسبت بمن اتقی است پس اگر حق سبحانه و تعالی به همین اکتفا میفرمود همه کس تعجیل میکردند و « لِمَنِ اتَّقی »
لیکن فرمود که هر که تاخیر کند بر او اثمی نیست یعنی دانستند که به همه حال مغفورند
باب نزول الحصبۀ
(روي ابان عن ابی مریم عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه سئل عن الحصبۀ فقال کان ابی صلوات اللَّه علیه ینزل الابطح قلیلا ثمّ
صفحه 100 از 321
یدخل البیوت من غیر ان ینام بالأبطح فقلت له أ رأیت من تعجّل فی یومین أ علیه ان یحصّب قال لا) این بابی است در فرود آمدن در
مسجد حصبا در نفر دویم منقول است به شش سند صحیح و دو حسن کالصحیح از محمد بن ابی عمیر و صفوان از ابان و هر سه از
اهل بیت اجماعند از ابو مریم ثقه که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند از نزول در حصبه حضرت فرمودند که
پدرت صلوات اللَّه علیه علیه اندکی در ابطح نزول میفرمودند بعد از آن داخل خانهاي مکه میشدند بی آن که در ابطح بخواب
روند پس عرض نمودم که آیا کسی تعجیل کند و در نفر اول برود بر او هست که در این مسجدي که در ابطح است یا در ابطح
نزول کند فرمودند که نه و قال صلوات اللَّه علیه کان ابی صلوات اللَّه علیه ینزل الحصبۀ قلیلا ثمّ یرتحل قلیلا و شیخ به دوازده سند
موثق کالصحیح روایت کرده است از معاویه و ظاهر آنست که صدوق نیز از کتاب معاویه نقل کرده باشد پس صحیح خواهد بود
به چهار ده سند صحیح از معاویه که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه ص: 247 علیه فرمودند که هر
گاه کوچ کنی و به حصبه برسی که آن ابطح است و خواهی که اندکی فرو آیی فرو آي به درستی که پدرم صلوات اللَّه علیه
اندکی توقف میفرمودند و بعد از آن سوار شده به خانهاي مکه میفرمودند و نزول پدرم محض نزول بود بی آن که آنجا در
خواب روند پس حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله در اینجا توقف فرمودند و لیکن
از جهۀ این بود که عایشه را آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله با برادرش عبد الرحمن به تنعیم فرستاد که عمره بیاورد و چون حایض
شده بود و حج افراد کرده بود به حضرت شکایت کرد که زنانت همه با حج و عمره برگردند و من با حج تنها حضرت او را
فرستادند تا عمره به جا بیاورد و چون آمد حضرت بار کردند و روانه مدینه مشرفه شدند، و در بخاري نیز به همین نحو روایت کرده
است بطرق بسیار با اندك زیاد و کمی، و ظاهر شد که عمرهاش از حسد ناشی شد نه از جهۀ رضاي الهی و از این اخبار ظاهر
میشود تحصیب سنت نیست بلکه نزول آن حضرت از جهۀ انتظار عایشه بود و لیکن چون حضرت توقف فرمودند متابعت آن
حضرت خوبست و امثال این تاسّی مستحب است و اللَّه تعالی یعلم (و هو دون خبط و حرمان) یعنی اندکی توقف فرمودند و آن
حضرت محض انداختن خود را واقع ساختند، و خود را از استراحت محروم گردانیدند یا قریب به انداختن بود توقف حضرت، و
ظاهرا تصحیف از نساخ شده است و چنین بوده است و هو دون حایط حرمان یعنی مسجد حصبا قریب است به دیوار باغ یا به باغ
حرمان چنانکه در کتابی هست که هر جائی از مکه معظمه و حدودش را تحدید کردهاند و اسم مصنفش بخاطر نیست در تحدید
مسجد حصبا ذکر کرده است به عبارت سابقه، و از اخبار ظاهر میشود که در فضاي ابطح بوده ص: 248
است و این شکسته در وقتی که از منی میآمدم قریب به ابطح متّصل به جبل ثور صورت مسجدي دیدم که مردمان در آنجا
میخوابیدند و گفتند که مسجد حصبا این است، و جمعی از علماء ذکر کردهاند که الیوم اثر آن مسجد نمانده است و آن مسجد
قریب به قبور شرفا بوده است از دست راست کسی که از ابطح به مکه معظمه رود و ظاهر روایات آنست که نزول ابطح کافی باشد
و خلافی نیست در آن که واجب نیست بلکه سنت مؤکد هم نیست
باب قضاء التّفث
[خریدن خرما و صدقه دادن]
(روي معاویۀ بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال یستحبّ للرّجل و المرأة ان لا یخرجا من مکّ ۀ حتی یشتریا بدرهم تمرا
فیتصدّقا به لما کان منهما فی احرامهما و لما کان فی حرم اللَّه تعالی) این بابی است در قضا و تدارك چرکنتهاي صوري و معنوي
چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ یعنی اعلام کن مردمان را بحج
خانه تا آن که بیایند جمعی پیاده و جمعی بر شتران لاغر از راههاي دور تا بیابند منفعتهاي دنیوي و اخروي را و خداوند خود را یاد
صفحه 101 از 321
کنند در ایامی چند معلوم که ایام تشریق است و شکر کنند پروردگار خود را بر آن چه روزي ایشان کرده است از شتر و گاه و
گوسفند پس بخورید از آن گوشتها و به فقرا و مساکین بدهید پس باید که قضا کنند ناخوشیهاي خود را تا وفا کند در مکه معظمه
به نذرهایی که کردهاند، و تا آن که طواف کنند خانه آزاد را به طواف وداع به چهار ده سند صحیح منقولست از معاویه که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که سنت است مردان و زنان را که از مکه معظمه بیرون نروند تا آن که یک
درهم خرما بخرند و آن را تصدق کنند از جهۀ آن چه از ایشان واقع شده باشد سهوا یا عمدا که کفاره نداشته باشد یا در حرم الهی
واقع شده باشد سهوا یا جهلا یا عمدا نیز که کفاره نداشته باشد و ص: 250 پیشتر نیز گذشت، و شیخان در
حسن کالصحیح از معاویه و حفص روایت کردهاند قریب باین و کالصحیح از ابو بصیر به همین مضمون
[معانی تفث]
(و روي ابو بصیر عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی قول اللَّه عزّ و جلّ ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ قال ما یکون من الرّجل فی حال احرامه
فاذا دخل مکۀ طاف و تکلّم بکلام طیّب کان ذلک کفّارة لذلک الّذي کان منه) و در موثق کالصحیح منقول است از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در تفسیر قول حق سبحانه و تعالی که پس قضا کنند تفث و ناخوشی خود را حضرت فرمودند که مراد
از این ناخوشیهاي معنویست که از مکلف در حال احرام صادر شده باشد پس هر گاه که طواف کنند و ذکر و دعا کنند این ذکر و
دعا و سایر کلمات خیر کفاره چیزي چند میشود که از او صادر شده باشد در حال احرام، و ظاهر آنست که هر چیزي مناسب آن
را پاك میکند پس کلمات خیر کلمات بدر او ممکن است که مطلق اعمال خیر کفاره مطلق اعمال شر باشد چنانکه ظاهر
عبارتست (و روي ذریح المحاربیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی قول اللَّه عزّ و جلّ ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ قال التّفث لقی الامام) و
منقولست در حسن کالصحیح که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند در تفسیر قول حق سبحانه و تعالی که به جا
آورند تفث خود را حضرت فرمودند که تفث ملاقات امام است صلوات اللَّه علیه یعنی چون به سبب دوري از جناب اقدس امام
زمان مؤمنان را ناخوشیها حاصل میشود بعد از مناسک حج لازمست که به خدمت آن حضرت روند تا تدارك همه بشود، بلکه
خواهد آمد اخبار که غرض عمده از حج همین ص: 251 است که اگر امام در مکه معظمه باشند چنانکه
غالب اوقات میبودهاند و الحال همیشه حضرت صاحب الامر در موسم حاضر میشود و به سبب ملازمت آن حضرت صلوات اللَّه
علیه فیوض قدسیه فایض میگردد اگر چه آن حضرت را نشناسند مانند آفتاب که هر چند در زیر ابر باشد نفع آن به خلایق میرسد
و بسیار است که شیعیان کمل به ملازمت آن حضرت میرسند و این معنی بطن قرآنست چنانکه خواهد آمد (و روي ربعیّ عن
محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه فی قول اللَّه تعالی ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ قال قصّ الشّ ارب و الاظفار) و به هیجده سند
صحیح منقولست از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که درود و رحمت الهی بر او باد در تفسیر تفث حضرت فرمودند که
قضاي تفث به گرفتن شارب و ناخنهاي دستها و پاهاست که همه بلند شدهاند و ناخوش شده است مرتفع میشود ناخوشی به گرفتن
اینها، و آن که اینها فرد قضاي تفث است احادیث متواتره از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله و ائمه طاهرین صلوات اللَّه
علیهم وارد شده است (و فی روایۀ النّضر عن عبد اللَّه بن سنان عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّ التّفث هو الحلق و ما فی جلد
الانسان) و به هفده سند صحیح مرویست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که قضاي تفث بسر تراشیدنست و
به آن چه در بدن آدمی است به گرفتن شارب و ناخن و نوره نهادن بدن و امثال اینهاست (و روي زرارة عن حمران عن ابی جعفر
صلوات اللَّه علیه انّ التّفث حفوف الرّجل من الطّیب و اذا قضی نسکه حلّ له الطّیب) و به اسانید صحیحه و حسنه کالصحیحه
منقولست که حضرت امام ص: 252 محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که تفث بعد عهد مکلف است از
بوي خوش و هر گاه مناسک حجرا به جا آورد بوي خوش بر او حلال میشود پس قضاي تفث بوي خوش کردنست یا اسباب آن
صفحه 102 از 321
را واقع کردن چنانکه خواهد آمد، و در بعضی از نسخ حقوق به قافست یعنی آدمی را حقی هست از بوي خوش و چون مدّتی شده
است که به سبب احرام آن حقوق را به جا نیاورده است بعد از اداي مناسک آن حقوق را تدارك میکند و ظاهرا تصحیف از نساخ
شده است (و فی روایۀ البزنطیّ عن الرّضا صلوات اللَّه علیه قال التّفث تقلیم الاظفار و طرح الوسخ و طرح الاحرام عنه) و به شش سند
صحیح و به اسانید بسیار حسنه کالصحیحه منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که قضاي تفث به گرفتن ناخنهاست
و دور گردن چرکنتهاست و به انداختن جامهاي احرام است که چرکن شده باشد با آن که فی نفسها پوشیدنش نیز دشوارتر است بر
نفوس خصوصا بر متکبران (و روي عن عبد اللَّه بن سنان قال اتیت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فقلت جعلنی اللَّه فداك قول اللَّه عزّ و
جلّ ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ قال اخذ الشّارب و قصّ الاظفار و ما اشبه ذلک قال قلت جعلت فداك فانّ ذریحا المحاربیّ حدّثنی عنک انّک
قلت ثمّ لیقضوا تفثهم لقاء الامام وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ تلک المناسک قال صدق ذریح و صدقت انّ للقرآن ظاهرا و باطنا و من یحتمل ما
یحتمل ذریح) و منقولست در صحیح از عبد اللَّه که گفت سؤال کردم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه آمدم
بعد از آن که از ذریح شنیده ص: 253 بودم چنانکه در کافی است و عرض کردم که حق سبحانه و تعالی
مرا فداي تو کند بفرمایید تفسیر این آیه را که قضاي تفث کدام است؟ حضرت فرمودند که گرفتن شاربست، و گرفتن ناخنهاست و
امثال اینها گفتم فداي تو کردم به درستی که ذریح محاربی حدیث روایت کرد از شما که فرمودهاید که قضاي تفث ملاقات امام
است صلوات اللَّه علیه و وفاي به نذور: إتیان به مناسکی است که حق سبحانه و تعالی عهد از بندگان گرفته است که آنها را به جا
آورند حضرت فرمودند که ذریح راست گفته، است و تو نیز راست میگویی که او گفته است به درستی که قرآن را ظاهري هست
و باطنی هست آن چه به تو گفتهام ظاهر قرآنست، و آن چه به او گفتهام باطن قرآنست و همه کسرا تحمل علوم باطنیه نیست و که
میتواند تحمل کردن آن چه را ذریح تحمل میکند. و این حدیث از باب احادیث متواتره است که وارد شده است که احادیث ما
صعب است و بسیار دشوار است فهمیدن آن و قوت تحمل آنها را ندارد مگر نبی مرسلی یا ملک مقربی یا مؤمنی که حق سبحانه و
تعالی امتحان کرده باشد دل او را از جهۀ ایمان. و از جابر جعفی نیز منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند
که تمامی حج ملاقات امامست. و احادیث بسیار بر این مضمون وارد شده است و بعضی از آنها خواهد آمد
[مراد از بیت عتیق]
(و امّا قوله تعالی وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ فانّه روي انّه طواف النّساء) ظاهر آنست که جزو حدیث عبد اللَّه باشد و لیکن در کافی
نیست و اما آن که حق سبحانه و تعالی فرموده است که باید که طواف کنند کعبه را به درستی که مرویست که مراد از این طواف
نساست. ص: 254 و در صحیح بزنطی و حماد بن عثمان منقولست که مراد از این آیه طواف نساست و
معناه هذه الاخبار کلّها « ره » جمعی گفتهاند که طواف وداعست و منع جمعی نیست که هر دو مراد باشد (قال مصنّف هذا الکتاب
متّفقه غیر مختلفۀ و التّفث معناه: کلّما وردت به هذه الاخبار، و قد اخرجت الاخبار فی هذا المعنی فی کتاب تفسیر المنزل فی الحجّ)
چنین گوید صدوق که مصنف این کتابست که حق سبحانه و تعالی از او خشنود باد که همه این اخبار متفق است و اختلاف در
اینها نیست و تفث یک معنی است که عبارتست از چرکنت اعم از کثافت صوري یا معنوي دنیوي و اخروي و آن چه در این اخبار
است از این معنی بدر نیست، و من نقل کردهام اخباري که در این باب وارد شده است در کتابی که آن را تصنیف کردهام و
احادیثی که وارد شده است در تفسیر آیات حج در آنجا ذکر کردهام اگر تفصیل اینها را خواهی رجوع به آن کتاب کن. و آن
کتاب با اکثر کتبی که صدوق تالیف کرده است در میان نیست
باب ایّام النّحر
صفحه 103 از 321
(روي عمّار بن موسی السّاباطیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال سألته عن الاضحی بمنی قال اربعۀ ایّام و عن الاضحی فی سائر
البلدان قال ثلاثۀ ایّام و قال لو انّ رجلا قدم إلی اهله بعد الاضحی بیومین ضحّی الیوم الثّالث الّذي یقدم فیه) این بابی است در ایام
قربانی که اگر شتر باشد نحر کنند و اگر گاو و گوسفند باشد ذبح کنند مرویست در موثق از عمار که گفت سؤال کردم از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از قربانی در منی فرمودند که تا چهار روز میتوان کرد و از قربانی در سایر شهرها فرمودند که
سه روز است و فرمودند که اگر شخصی در سفر باشد و بشهر خود رسد در روز دوازدهم ذي الحجه در همین روز قربانی کند چون
وقتش باقی است، و اگر روز سیزدهم باشد قربانی نمیتواند کرد چون وقتش گذشته است و به همین مضمون است صحیحه علی بن
جعفر بده سند صحیح از برادرش صلوات اللَّه علیه (و روي کلیب الاسديّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال سألته عن النّحر فقال
امّا بمنی فثلاثۀ ایّام و امّا فی البلدان فیوم واحد. قال مصنّف هذا الکتاب رضی اللَّه عنه هذان الحدیثان متّفقان غیر مختلفین و ذلک انّ
خبر عمّار هو ال ّ ض حیّۀ وحدها و خبر کلیب للصّوم وحده ص: 256 و تصدیق ذلک ما رواه سیف بن عمیرة
عن منصور بن حازم عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال سمعته یقول النّحر بمنی ثلاثۀ ایّام فمن اراد الصّوم لم یصم حتّی تمضی
الثّلاثۀ الایّام و النّحر بالأمصار یوم فمن اراد ان یصوم صام من الغد. و روي انّ الاضحی ثلاثۀ ایّام و افضلها أوّلها) و مرویست به
اسانید صحیحه از فضاله و صفوان و ابن ابی عمیر از کلیب ممدوح به مدایحی چند از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که
کم از توثیق ابن غضایري نیست که گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از کشتن شتر یا ذبیحه حضرت فرمودند که
امّا در منی پس سه روز است و اما در شهرهاي دیگر یک روز است. صدوق جمع کرده است میان این دو حدیث و گفته است که
هر دو متفقند و مختلف نیستند زیرا که حدیث عمار در کشتن گاو و گوسفند و شتر است که در منی در عید و ایّام تشریق میتوان
گشت، و حدیث کلیب همین از جهۀ روزه است و بس یعنی روزه در منی سه روز حرام است و در شهرهاي دیگر یک روز
حرامست. اگر چه خلاف ظاهر هست چون در معنی چهار روز روزه حرام است و آن عید و ایّام تشریق است پس اگر حمل کنیم
هر سه روز ایّام تشریق در شهرها هیچ حرام نیست چون در اول روز عید را بظهور گذاشتهاند میبایست در بلدان نیز بظهور گذراند
و میتوان حمل کردن که در منی هر سه روز خوبست و در شهرهاي دیگر روز عید کامل است هر چند در روز دیگر نیز جایز
است، و لیکن تاویل صدوق به سبب حدیثی است صحیح از سیف از منصور که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
شنیدم که ص: 257 فرمودند که ایّام نحر در منی سه روز است یعنی بعد از عید پس کسی که خواهد که
روزه بگیرد روزه نگیرد تا سه روز بگذرد، و ممکن است که مراد از سه روز عید و دو روز بعد از آن باشد چون ممکن است که از
منی در نفر اول کوچ کند چنانکه احادیث صحیحه بر این مضمون وارد شده است و نحر در شهرهاي دیگر یک روز است پس
کسی که خواهد روزه بگیرد روز بعد از عید روزه میتواند گرفت. و در روایتی وارد شده است و آن روایت روایت موثق غیاثست
از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که اضحی سه روز است و اوّلش افضل است و این حدیث آن تاویلی است که الحال
کرده شد از جهۀ قربانی در شهرها و احتیاج به تاویل خلاف ظاهر سابق نیست و اللَّه تعالی یعلم و مؤید این معنی است حسنه
کالصحیحه محمد بن مسلم که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که اضحی دو روز است بعد از عید و در شهرهاي
دیگر یک روز است به آن که افضل آنست که در منی بروز سیم نیندازد و در شهرهاي دیگر بروز دویم و سیم نیندازد و بمعنی
سابق نیز حمل میتوان کرد و به آن که روز سیم در منی نباشد
باب الحجّ الاکبر و الاصغر
(روي معاویۀ بن عمّار سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن یوم الْحَجِّ الْأَکْبَرِ فقال هو یوم النّحر، و الاصغر هو العمرة) این بابی است
در بیان حج اکبر و حج اصغر و به چهار ده سند صحیح و اسانید متکثره کالصحیح منقولست از معاویه که گفت سؤال کردم از
صفحه 104 از 321
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از روز حج اکبر که حق سبحانه و تعالی فرموده است که وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ یعنی
اعلامی است از خدا و رسول بسوي کافه مردمان در روز حج اکبر این روز کدام روز است و چرا حج اکبرش نامیده است حضرت
فرمودند که روزي که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه سوره برائت را بر کفار قریش خواند روز نحر بود که روز دهم ذي
الحجه باشد و اکبرش باین اعتبار میگویند که عمره حج اصغر است. و در صحیح از ذریح منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه
علیه فرمودند که روز حج اکبر روز نحر است. و اکثر عامه نیز بر این قولند و بعضی از ایشان گفتهاند که روز نهم است. و در حسن
کالصحیح از ابن اذینه منقولست که نوشتم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و سؤال کردم از حج اکبر فرمودند که روز
عرفه است و رمی جمار، و حج اصغر عمره است و دور نیست که تقیه وارد ص: 259 شده باشد چون عامه
اهتمام بسیار به شان عرفه دارند و نقل کردهاند که الحجّ عرفۀ و در زمان بنی عباس بود و ابن عباس گفته است که روز عرفه است
(و فی روایۀ سلیمان بن داود المنقريّ عن فضیل ابن عیاض عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی اخر حدیث یقول فیه انّما سمّی الحجّ
الاکبر لأنّها کانت سنۀ حجّ فیها المسلمون و المشرکون و لم یحجّ المشرکون بعد تلک السّنۀ) و منقولست در موثق از فضیل در آخر
حدیث طویلی که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در آن فرموده است که چرا حج اکبرش میگویند زیرا که سالی بود
که مسلمانان و کفار در آن سال حج کردند و کفار بعد از آن حج نکردند و در علل این حدیث را از حفص بن غیاث روایت کرده
حضرت فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات « وَ أَذانٌ الخ » است که گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از آیه
اللَّه علیه فرمودند که منم آن اذان از روي مبالغه موافق احادیث متواتره از آن حضرت بر این معنی بعد از آن سؤال کردم الخ. و
ظاهرا اشتباه از این جهت شده است که کلینی در این باب بعد از حدیث معاویۀ بن عمار و حدیث ذریح به همین سند روایت کرده
است از فضیل بن عیاض که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از حج اکبر و عرض نمودم که عبد اللَّه بن عباس
میگوید که روز عرفه است حضرت فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه میفرمودند که حج اکبر روز نحر است و
دلیل میفرمودند از قول حق سبحانه و تعالی که فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَۀَ أَشْهُرٍ و آن چهار ماه به اتفاق بیست روز ذي الحجه است و
محرم و صفر و ربیع الاول و ده روز از ربیع الاخر است و اگر حج اکبر روز ص: 260 عرفه میبود میبایست
چهار ماه و یک روز باشد و اشتباه از این شده است که گمان کرده است که متن این نیز مثل آنست و ممکن است که در این
حدیث عبارت صدوق نیز بوده باشد بعد از این عبارت گفته است، لهذا در آخر حدیثی که فضیل روایت کرده است و حفص و
فضیل موافق روایت کرده باشند. و این اظهر است بدان که عامه و خاصه در سبب نزول ذکر کردهاند از آن جمله علی بن ابراهیم
کالصحیح از کنانی روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که این آیه نازل شد بعد از رجوع حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله از تبوك و چون حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فتح مکه فرمودند کفار را منع نکردند از
حج در آن سال و قاعده عرب در حج آن بود که هر که در جامه خود طواف میکردند آن جامه را تصدق میکردند پس اگر
میخواستند که تصدق نکنند از جهۀ فقر یا غیر آن از اهل حرم جامه به عاریت یا کرایه میگرفتند و طواف میکردند در آن جامه و
اگر بهم نمیرسید به عاریه یا کرایه برهنه طواف میکردند پس زنی از عرب آمد و جمیله نام داشت و اسم با مسمی بود و عاریه و
کرایه بهم نرسید و جامه دیگر نداشت که اگر جامهاش را تصدق کند آن را به پوشد برهنه طواف کرد و یک دست بر قبل و یکی
بر دبر گذاشت و مردمان تماشا میکردند و چون از طواف فارغ شد جمعی به خواستگاري او برخاستند گفت شوهر دارم و قاعده
حضرت سید المرسلین این بود که هر که ابتدا به قتال حضرت نکند حضرت با او جهاد نفرمایند پس حق سبحانه و تعالی سوره
برائت را فرستاد و حضرت آن سوره را به ابو بکر داد که برود و بر اهل موسم بخواند و چون ابو بکر بیرون آمد جبرئیل آمد و گفت
که حق سبحانه و تعالی فرموده است که اداي ص: 261 رسالت را از جانب تو نمیتواند کرد مگر کسی که
از تو باشد و بمنزله تو باشد و آن علی است پس حضرت سید المرسلین حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه را فرستادند در روحا
صفحه 105 از 321
به ابو بکر رسید و آیات سوره توبه را از او گرفتند و ابو بکر به نزد آن حضرت آمد و گفت یا رسول اللَّه مگر در بدي من آیه نازل
شده است حضرت فرمودند که حق سبحانه و تعالی مرا امر فرموده که اداي رسالت را نکند کسی مگر خودم یا شخصی که از من
باشد پس حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در منی سوره توبه را خواندند و تا چهار ماه کفار را امان دادند که به مامن خود
برگردند و دیگر کسی از کفار در امان نباشد مگر چند کسرا که با ایشان عهد فرموده بودند در مسجد الحرام و حضرت فرمودند که
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که با شما بگویم که حق سبحانه و تعالی فرموده است که دیگر کسی برهنه طواف نکند و
کفار بعد از این سال به حج نیایند. و عامه همه را روایت کردهاند در احادیث و تفاسیر حتی بیضاوي با مفتریات ابو هریره که ما و
جمعی این اذان میدادیم و خبر کردیم هر گاه ابو بکر را بر گردانند ابو هریره را میفرستادند و وجه این افترا آنست که این منقبت
از جهۀ آن حضرت نباشد با آن که حق سبحانه و تعالی نگذاشت که این افترا نسبت بیکی از ثلاثه ببندند که فلانی از من است و
بخاري در چند جا این حدیث را ذکر کرده است که علیّ منّی و انا منه موافق آیه وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ
باب الاضاحی
[قربانی واجب است]
(روي سوید القلاء عن محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال الأضحیّۀ واجبۀ علی من وجد من صغیر او کبیر و هی سنّۀ)
این بابی است در قربانیها از واجب و سنت اگر چه اطلاقش بر سنت بیشتر است و ممکن است که مراد سنت باشد و جمعیت به
اعتبار شتر و گاو و گوسفند باشد و لیکن احکام مشترکه را نیز ذکر میکند لهذا اظهر آنست که اعم باشد منقولست در صحیح از
سوید ماهی بریز از محمد که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که قربانی واجبست بر هر که بیابد و تواند داد از
کوچک و بزرگ و این قربانی سنت و طریقه حضرت سید المرسلین صلوات اللَّه علیه است و ظاهرا مراد از واجب سنّت مؤکد است
و از اخبار بسیار ظاهر میشود که واجب واسطه میان سنت و فرض، و بر ترك واجبات عقوبات دنیوي هست و عقوبات اخروي
نیست باین معنی که امام زمان تعزیر تواند کرد (و روي عن العلا بن فضیل عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّ رجلا ساله عن
الاضحی فقال هو واجب علی کلّ مسلم الّا من لم یجد فقال له السّائل فما تري فی العیال قال ان شئت فعلت و ان شئت لم تفعل و امّا
أنت فلا تدعه) و کالصحیح بلکه چون علاء ثقه است و از کتاب او برداشته است و سند ص: 263 خود را در
فهرست به او ذکر نکرده است علا گفت که شخصی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کرد از قربانی حضرت
فرمودند که قربانی واجبست بر هر مسلمانی مگر کسی که نیابد سایل گفت پس چه میفرمایید در عیال؟ حضرت فرمودند که اگر
میخواهی از ایشان میدهی و ثواب عظیم داري و اگر میخواهی نمیکنی و خود را از ثواب محروم میکنی و اما تو ترك مکن
قربانی را از جهۀ خود. و از این حدیث ظاهر شد که وجوب در حدیث اول بمعنی سنّت مؤکد است چون در آن حدیث بود که از
صغیر و کبیر واجبست یعنی بر ولی و صاحب خانه و مؤید این است: حسن کالصحیح عبد اللَّه بن مسکان که گفت از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از قربانی که آیا واجبست بر کسی که داشته باشد که قربانی کند از جهۀ خود و عیالش فرمودند که از
جهۀ خودش را ترك نکند و از جهۀ عیالش میتواند که ترك کند (و جاءت امّ سلمۀ رضی اللَّه عنها إلی النّبیّ صلّی اللَّه علیه و اله
فقالت یا رسول اللَّه یحضر الاضحی و لیس عندي ثمن الاضحیّۀ فاستقرض و اضحّی قال فاستقرضی فانّه دین مقضیّ) و کالصحیح
منقولست از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که فرمودند که ام سلمه که حق سبحانه و تعالی از او راضی و خوشنود باد
که بعد از خدیجه بفضل و صلاح او زنی نبود به خدمت حضرت سید الأنبیاء صلی اللَّه علیه و آله عرض نمود که یا رسول اللَّه گاه
هست یا این عید قربان میآید و بهاي قربانی ندارم آیا قرض بکنم و قربانی کنم حضرت فرمودند که قرض بکن که این قرض را
صفحه 106 از 321
حق سبحانه و تعالی ادا میکند به آن که میرساند وجهش را. و کالصحیح منقولست از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که
ص: 264 اگر مردمان بدانستند ثواب قربانی را هر آینه قرض میکردند و قربانی خواهند کرد به درستی که
اول قطره خونی که ریخته میشود صاحبش مغفور میشود
[پیامبر خودشان ذبح کردند]
(و ضحّی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و اله بکبشین ذبح واحدا بیده فقال اللّهُمَّ هذا عنّی و عمّن لم یضحّ من اهل بیتی و ذبح الاخر فقال
اللّهُمَّ هذا عنّی و عمّن لم یضحّ من أمّتی) و منقول است که حضرت سید الانبیاء و المرسلین صلی اللَّه علیه و آله دو قوچ قربانی
میفرمودند یکی را بدست مبارك خود ذبح فرمودند و فرمودند که خداوندا قبول کن یا میکشم این را از جهۀ خود و از جهۀ
کسی که قربانی نکرده باشد از اهل بیت من، و دیگري را کشتند و فرمودند که خداوندا قبول کن یا میکشم این را از جهۀ خود و
از جهۀ کسی که قربانی نکرده باشد از امت من. و در حسن کالصحیح منقولست از عبد اللَّه بن سنان که حضرت سید المرسلین
صلی اللَّه علیه و آله در روز عید قربان دو قوچ کشتند یکی را از جهۀ خود کشتند و یکی را از جهۀ کسی که نداشته باشد از امت
آن حضرت و حضرت امیر المؤمنین دو قوچ کشتند یکی از جهۀ حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله و دیگري را از جهۀ
خود و این حدیث مخالفت ندارد با حدیث متن زیرا که اهل بیت آن حضرت را بمنزله خود گرفتند و از جهتی که کشتند خود را
شریک فرمودند تا از ایشان مقبولتر شود و نیکو تامّل کن شفقت آن حضرت را بر امّت از این جهت است که او را رحمۀ للعالمین
خطاب دادهاند بلکه سبب ایجاد عالم آن حضرت بود و اهل بیتش صلوات اللَّه علیه اجمعین
[قربانی کردن امیر المؤمنین از جانب رسول خدا]
(و کان امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه یضحّی عن رسول اللَّه ص: 265 صلّی اللَّه علیه و اله کلّ سنۀ بکبش
فیذبحه فیقول بسم اللَّه وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیايَ
وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ اللّهُمَّ منک و لک ثمّ یقول اللّهُمَّ هذا عن نبیّک ثمّ یذبحه و یذبح کبشا اخر عن نفسه) ظاهرا حدیث عبد
اللَّه بن سنان باشد که کلینی روایت کرده است و دعا را انداخته است و صدوق ذکر کرده است از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که حضرت امیر المؤمنین صلی اللَّه علیه و آله هر سال قوچی از جهۀ حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
قربانی میکردند و در وقت کشتن این دعا را میخواندند که ترجمهاش اینست که در کشتن ابتدا میکنم باسم حق سبحانه و تعالی
تا حلال شود یا استعانت میجویم بحق تعالی و در کشتن قربانی و در آن که خالصا لوجه اللَّه به جا آورم روي دل خود را به جانب
کسی میکنم که آسمانها و زمینها را از عدم پدید آورده است و از هر راه باطلی برگشتهام رو به راه حق کردهام و مطیع و منقادم
فرمان الهی را و کسی را با خداوند خود شریک نکردهام و نمیکنم به درستی که نماز من و عبادات و حج من و زندگی من و
مردن من یعنی مردن اختیاري یا اعم به آن که اگر خدا مرگ خواهد همان را میخواهم و جمیع افعال من همه از جهۀ رضاي
خداوندیست که پروردگار عالمیانست، خداوندا من و این گوسفند مخلوق توایم و بندهایم و از جهۀ رضاي توئیم پس میفرمودند
که خداوندا این قربانی از جهۀ پیغمبر تست و بعد از آن میکشتند. و محتمل است که در وقت کشتن بسم اللَّه و اللَّه اکبر را میگفته
باشند یا بسم اللَّه اول کافی باشد یا اللهم منک و لک نیت و تسمیه باشد، و احوط آنست که در وقت کشتن نیز بگویند به آن که
چون تمام شود بسم اللَّه و اللَّه اکبر ص: 266 کارد را بکار فرماید و محتمل است که اگر در وقت کشیدن
کارد بگوید صحیح باشد و هم چنین اگر زمانی سهل بگذرد و بکشد نیز صحیح باشد و لکن مخالف احتیاط است. و به اسانید
صفحه 107 از 321
صحیحه منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه هدي را بخري روي آن را بقبله کن، و نحر
کن اگر شتر باشد، و ذبح کن اگر گاو یا گوسفند باشد و بگو وجّهت تا اللّهُمَّ منک و لک بسم اللَّه و باللَّه و اللَّه اکبر اللّهُمَّ تقبّل
منّی پس کارد را بر گلوي گوسفند کش و سرش را جدا مکن یا پوستش را مکن تا بمیرد و بهتر آنست که در وقت کشیدن کارد
بگوید اللّهُمَّ تقبّله منّی یعنی خداوند این قربانی را از من قبول کن هر چند قابل قبول نباشد و بر این مضمون احادیث دیگر وارد شده
است
[گوسفند معیوب قربانی نمیشود]
(و قال علیّ صلوات اللَّه علیه أمرنا رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و اله فی الاضاحیّ ان نستشرف العین و الاذن منها و نهانا عن الخرقاء و
الشّرقاء و المقابلۀ و المدابرة) این حدیث را شیخ نقل کرده است از کتاب محمد بن احمد یحیی و او روایت کرده است از طرق عامه
از شریح قاضی که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله امر فرمودند ما را
که ملاحظه کنیم چشم قربانی و گوشش را که کور نباشد و گوش بریده نباشد و نهی فرمودند از گوسفندي که گوشش را سوراخ
کرده باشند یا دو شق کرده باشند یا مقابله باشد که پوستی از پشت گوش برداشته باشند و به پیش انداخته باشند و مدابره بر عکس،
و ظاهرا نهی از اینها تنزیهی باشد و مکروه است که چنین باشند و اکثر اوقات حیوانات با یکدیگر چرا میکنند و با گوش آنها
خصوصا گوش گوسفندان را این ص: 267 نشانها میکنند تا مبدّل نشوند به گوسفندان دیگر (و قال رسول
اللَّه صلّی اللَّه علیه و اله لا تضحّی بعرجاء بیّن عرجها و لا بالعوراء بیّن عورها و لا بالعجفاء و لا بالجرباء و لا بالجدعاء و لا بالعضباء و
هی المکسورة القرن و الجدعاء المقطوعۀ الاذن) و کالصحیح از سکونی منقولست که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
فرمودند که قربانی نمیتوان کرد بذبیحه لنگی که لنگی آن ظاهر باشد و نه به یک چشمی که یک چشمی آن ظاهر باشد که اگر
یک چشم بحال خود باشد و لیکن نه بیند و به یک چشم بیند ضرر ندارد و اگر یک چشم آن در کاسه خشکیده باشد یا با قوري
داشته باشد خوب نیست و قربانی نکنند حیوان لاغر را و نه حیوانی که کره داشته باشد یا حیوانی که گوش بریده باشد و نه به
حیوانی که شاخش شکسته باشد و به جاي جرباء در کافی و لا بالخرقاء است یعنی گوش سوراخ کرده و در تهذیب و لا بالجزماء
است یعنی گوش شکافته و آن چه در کافی است اظهر است و جربا و خرما تصحیف است علی الظاهر و ممکن است که سکونی
چند بار شنیده باشد و در واقع خوب نیست و ظاهرا همه مکروه باشد تا گوش بحال خود باشد که جدا نشده باشد چنانکه در حسن
کالصحیح از حلبی و کالصحیح از بزنطی منقولست که تا مقطوع نباشد ضرر ندارد (و روي عن داود الرّقّیّ قال سألنی بعض الخوارج
عن هذه الآیۀ من کتاب للّه عزّ و جلّ ثَمانِیَۀَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ إلی قوله وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ ما
الّذي احلّ اللَّه عزّ و جلّ من ذلک و ما الّذي حرّم و لم یکن عندي فیه شیء فدخلت علی ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه و انا حاجّ
فاخبرته بما کان فقال انّ اللَّه تعالی ص: 268 احلّ فی الاضحیّۀ بمنی الضّأن و المعز الاهلیّۀ و حرّم ان یضحّی
فیه بالجبلیّۀ و امّا قوله عزّ و جلّ وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَیْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ فانّ اللَّه تبارك و تعالی احلّ فی الاضحیّۀ بمنی الابل العراب و حرّم
فیها البخاتیّ و احلّ البقر الاهلیّۀ ان یضحّی بها و حرّم الجبلیّۀ فانصرفت إلی الرّجل فاخبرته بهذا الجواب فقال هذا شیء حملته الابل
من الحجاز) منقول است از داود که بعضی از خوارج از من سؤال کردند از تفسیر این آیه از کتاب الهی که حق سبحانه و تعالی
فرموده است به کفّار قریش که هشت حیوان را که از میش نر و ماده، و از بز نر و ماده و از شتر نر و ماده، و از گاو نر و ماده است
بپرس یا محمد از ایشان که حق سبحانه و تعالی نرهاي این را حرام گردانیده است یا مادهها یا آن چه در شکمهاي مادران است؟ و
هر گاه خداوند شما چیزي را از اینها حرام نکرده باشد شما را چکار است به آن که بعضی از اینها را حلال کنید و بعضی را حرام،
کیست ظالمتر از کسی که بر حق سبحانه و تعالی افترا بندد، و بنا بر تفسیر کل واحد زوج است مثل زن و شوهر که هر دو زوجین
صفحه 108 از 321
میگویند، و در این صورت هشت جفت چهار نر است، و چهار ماده و ظاهرا از این جهت خاطرش جمع نبوده است آن خارجی، و
داود چون از حضرت نشنیده بود با نهایت فضلیت گفت جواب ندارم و آن سال بحج رفتم و به خدمت حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه پرسیدم و عرض نمودم که چنین سؤال کرد از من و من چون نشنیده بودم جواب ندادم پس حضرت فرمودند که
مراد از این آیه آنست که ما هشت جفت از حیوانات ماکول اللحم آفریدهایم و از آن جمله چهار جفت را از جهۀ قربانی مقرر
فرمودهایم و چهار را حرام گردانیدهایم که قربانی کنند، ص: 269 اما آن چهار حلال گوسفند و بز و گاو
اهلی و شتر عربی است که مباح کردهایم که به اینها قربانی کنند خواه نر و خواه ماده را و آن چهار را که حرام گردانیدهایم
گوسفند و بز و گاو کوهی و نر و ماده خراسانی است که حرام گردانیدهایم. پس بنا بر این مراد از آیه آنست که حضرت به کفار
قریش بفرمایند که آن چه موافق مذهب حضرت ابراهیم است علیه السلام حق است نه آن چه شما از پیش خود بحیره و سایبه و
وسیله و حام را مقرر ساختهاید. داود گفت که من نزد آن خارجی رفتم و این جواب را گفتم او گفت این جواب از تو نیست این
جوابیست که شتر از حجاز آورده است یعنی البته به خدمت عالم اهل بیت رفته و او این جواب را فرموده است و تو بمن میگویی
پس این علمی است که بر شتر بار کرده و آورده و این مجازیست که شایع است میان عرب و عجم. و در میان خوارج فضلاء
میبودهاند و هستند و این کفره چون بر مذهب آباي خود بر آمدهاند ترك مذهب خود نمیتوانند کرد و لیکن داب ایشان این بود
که مشکلات خود را به اصحاب ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم عرض مینمودهاند و اصحاب ایشان عرض مینمودهاند بائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم و جواب حضرت را به ایشان میرسانیدهاند و ایشان مطمئن میشدهاند و بسیار بوده است که خود نیز
میپرسیدهاند و بسیار بود که همیشه در ملازمت میبودهاند و اعتقاد به حضرات معصومین داشتهاند و اعتقاد به حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه نداشتهاند قاتلهم اللَّه و اذهب آثارهم. بدان که دغدغه نیست در آن که گاو و گوسفند و بز کوهی در
اضحیۀ و هدي صحیح نیست چون مطلق منصرف به متعارف میشود و هم چنین بحسب ظاهر شتر نیز منصرف میشود به شترانی که
در ص: 270 صحراهاي چهار جانب مکه معظمه است و همه لوکند، و محتمل است که نر و ماده مکروه
باشند و احوط آنست که نر و ماده نکشند و اللَّه تعالی یعلم
[یک قربانی از چند نفر]
(و روي ابان عن زرارة عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال الکبش یجزئ عن الرّجل و عن اهل بیته یضحّی به) و در موثق کالصحیح
یا در صحیح منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که قوچ که گوسفندیست که نر باشد و دو دندان باشد
و بهتر آنست که چهار دندان باشد که ثنایا و رباعیتان داشته باشد و اگر شاخش بزرگ باشد بهتر است و چنین قوچی از صاحب و
همه اهل بیتش مجزیست و بهتر آن است که در وقت قربانی قصد خود و اهل خانه تمام بکند (و سال یونس بن یعقوب ابا عبد اللَّه
صلوات اللَّه علیه عن البقرة یضحّی بها فقال یجزي عن سبعۀ نفر) و در موثق کالصحیح چون حسن و یونس دارد و منقولست که هر
دو از مذهب باطل برگشتند یونس گفت که سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از گاوي که آن را قربانی
کنند حضرت فرمودند که از هفت کس مجزیست در قربانی سنّت (و روي وهیب بن حفص عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال
البقرة و البدنۀ یجزیان عن سبعۀ نفر اذا کانوا من اهل بیت او من غیرهم) و مرویست در موثق کالصحیح از وهیب از ابو بصیر چنانکه
در تهذیبست و ظاهرا از قلم نساخ ساقط شده است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که گاو ماده و شتر ماده
پنج ساله از هفت کس مجزیست خواه از یک خانه باشند یا بیشتر ص: 271 (و روي انّ الجزور یجزي عن
عشرة نفر متفرّقین) و کالصحیح منقولست از سکونی از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که گاو یک ساله پا در دو مجزیست
از سه کس که در یک خانه باشند، و گاو دو ساله پا در سه مجزیست از هفت نفر متفرق و شتر بزرگ مجزیست از ده نفر متفرق
صفحه 109 از 321
که از یک خانه نباشند. و به دوازده سند صحیح منقولست از حلبی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که مجزیست گاو
ماده و شتر در شهرها از هفت کس. و در منی مجزي نیست مگر از یک کس. و به هیجده سند صحیح منقول است از محمد بن
مسلم از احدهما صلوات اللَّه علیهما که فرمودند که در منی مجزي نیست مگر از یک کس و امثال این حدیث بسیار است و
محمولست در آن که در قربانی صحیح است و در هدي صحیح نیست و در هدي شارع بدل مقرر فرموده است که ده روز روزه
بگیرند و قربانی بدل ندارد یکی از هفت و هفتاد مجزیست (و اذا عزّت الاضاحیّ اجزات شاة عن سبعین) و هر گاه عزیز و کم یاب
شود قربانی مجزیست گوسفندي از هفتاد کس و بر این مضمون احادیث حسن کالصحیح و موثق کالصحیح و قوي کالصحیح از
ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم وارد شده است و در صحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات علیه منقولست که در هدي تمتع
جایز نیست مگر یکی از یکی
[شتر پنج ساله کفایت میکند]
(و لا یجوز فی الاضاحیّ من البدن الّا الثّنیّ و هو الّذي تمّ له خمس سنین و دخل فی السّادسۀ و یجزي من المعز و البقر الثّنیّ و هو
الّذي تمّ ص: 272 له سنۀ و دخل فی الثّانیۀ و یجزي من الضّأن الجذع لسنۀ) و در قربانیها اعم از واجب و
سنت مجزي نیست از شتر مگر ثنی و آن شتریست که پنج سالش تمام شده است و در سال ششم داخل شده است و مجزیست از بز
و گاو که ثنی بکشند و آن آنست که یک سالش تمام شده است و در سال دویم داخل شده باشد و از میش مجزیست جذع سال
اول و آن آنست که شش ماهش تمام شده باشد و پا در هفت گذاشته باشد یا هفت پا در هشت یا هشت پا در نه یا به تفصیل که
اگر پدر و مادرش جوان باشند در شش ماه جذع میشود یعنی به نشاط میآید که نر بر ماده رود و اگر یکی پیر و یکی جوان باشد
در هفت جذع میشود و اگر هر دو پیر باشند بعد از هشت در ماه نهم به نشاط میآید و بهتر آنست که کمتر از نه ماهه نکشند
چون ضبط پدر و مادر مشکل است مگر کسی که خود جهانیده باشد و بر این مضمون روایات صحیحه و کالصحیحه متواتره وارد
است با اجماع الا در آخر که در ماه جذع خلاف شده است و آن خلاف اهل لغت است اما در اجزاء جذع خلافی نیست از میش
که گوسفند است
[قانع و معتر]
(و سئل ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه عن قول اللَّه عزّ و جلّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ قال القانع الّذي یقنع
بما تعطیه و المعترّ الّذي یعتریک) و منقولست بطرق صحیحه متکثره که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از تفسیر قول
حق سبحانه و تعالی که چون شتر بر زمین افتد بعد از آن نحر بخورید و بخورانید به قانع و معتر حضرت فرمودند که قانع کسی است
که قناعت میکند بهر چه میدهی به او ابرام نمیکند و معتر کسی است که خود را به تو مینماید و سؤالی نمیکند و عبارت
حدیث مختلف ص: 273 است در آن که مضاعف است یا ناقص و هر دو به یک معنی است و بعد از این
هست که حضرت فرمودند که سایل آنست که بدست خود سؤال میکند و بائس: فقیر است. و به دوازده سند صحیح از سیف تمار
منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که سعد بحج آمده بود و ملاقات کرد پدرم را و گفت هدي
راندهام چه کنم پدرم فرمودند که ثلثی را به اهل خود خوران و ثلثی را به قانع و معتر ده و سه یک را به مساکین خوران پس عرض
نمودم که مساکین سایلانند حضرت فرمودند که بلی و فرمودند که قانع کسی است که اگر یک پاره گوشت از جهۀ او بفرستی یا
بیشتر به آن قناعت میکند، و معتر توقعش بیشتر است و غنی تر از قانع است خود را مینماید و سؤال نمیکند. و اولی آنست که هر
صفحه 110 از 321
چه از جهۀ همسایگان فرستد: از جهۀ قانع و معتر همسایه بفرستد نه از جهۀ اغنیاء و از ثلث خود از جهۀ همسایگان غنی بفرستد و از
این باب اخبار بسیار است
[تقسیم قربانی]
(و کان علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما و ابو جعفر صلوات اللَّه علیه یتصدّقان بثلث علی جیرانهم و بثلث علی السّؤّال و ثلث
یمسکانه لأهل البیت) و در صحیح منقولست از ابو جمیله که گفت سؤال کردم از گوشت قربانی از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه حضرت فرمودند که حضرت سید السّاجدین و حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیهما ثلثی را تصدق
میفرمودند بر همسایگان و ثلثی را بر مساکین و ثلثی را از جهۀ اهل خانه نگاه میداشتند. ص: 274 و در
صحیح از محمد بن فضیل از ابو الصباح که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید الساجدین و
حضرت باقر علوم النبیین صلوات اللَّه علیهما ثلثی را تصدق میفرمودند بر همسایگان و ثلثی را به سایلان و ثلثی را از جهۀ اهل خانه
نگاه میداشتند. و در موثق بل صحیح منقولست از شعیب که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که ثلثی را بخور و ثلثی را هدیه
بفرست و ثلثی را تصدق کن. و مراد از خوردن ثلث آنست که ثلث از اوست میتواند خورد و تصدق میتواند کرد چنانکه متواتر
است در احادیث صحیحه که حضرت سید المرسلین و حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهما و آلهما از هر شتري پاره جدا
فرمودند و در دیگی جوشانیدند و هر یک یک قاشق از مرق همه تناول فرمودند و فرمودند که از همه خوردیم و باقی را تصدق
کردند
[اطعام مشرك از قربانی]
(و کره ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه ان یطعم المشرك من لحوم الاضاحیّ) و به اسانید صحیحه منقولست از عبد اللَّه ابن سنان که
گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه کراهت داشتند و مکروه میدانستند که از گوشت قربانی به کفار دهند. و در موثق
کالصحیح منقولست از هارون بن خارجه که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید الساجدین صلوات
اللَّه علیه از ذبیحه خود به خوارج میدادند عرض نمودم که حضرت میدانستند که خارجی است و میدادند فرمودند بلی و ظاهرا از
جهۀ تقیه یا بیان جواز یا تالیف قلوب فرموده باشند
[اخراج گوشت از منی]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه کنّا ننهی النّاس عن اخراج لحوم ص: 275 الاضاحیّ من منی بعد ثلاثۀ لقلّۀ
اللّحم و کثرة النّاس فامّا الیوم فقد کثر اللّحم و قلّ النّاس فلا باس باخراجه) و منقولست در صحیح از جمیل که گفت سؤال کردم از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه از حبس کردن گوشت قربانی بعد از سه روز حضرت فرمودند که امروز باکی نیست به
درستی که حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله نهی فرمودند از بیرون بردن از جهۀ آن که مردمان پریشان بودند امّا امروز باکی
نیست پس آن حضرت فرمودند که ما یعنی آباي ما که حضرت سید المرسلین و ائمه اهل بیت باشند در زمان آن حضرت یا اعم
نهی میفرمودیم که گوشت قربانی را از منی بیرون نبرند بعد از سه روز ایام تشریق چون گوشت کم بود و مردمان بسیار امّا امروز
گوشت بسیار است و مردمان کمند باکی نیست که بیرون برند. و به این مضمون احادیث بسیار وارد شده است از صحیح و
کالصحیح و الحال به مرتبه رسیده است که گمان ندارم که فقرا نیز ضبط نمایند و خود مشاهده نمودم تقریبا از صد هزار متجاوز
صفحه 111 از 321
بود که ریخته بود و کسی نگاه نمیکرد و از آن عجیبتر آن که با آن کثرت قربانی هدي را کشتم و هوا بسیار گرم بود به خیمه
رفتم که اندکی توقف کردم چون بیرون آمدم دزد برده بود دیگري را به صد تشویش به همرسانیدم و کشتم و کسی را موکل
کردم که با خبر باشد باز بردند سیم را کشتم و پاره گوشت از آن برداشتم و خواستم که دو حصه کنم بعد از حصّه سعی بسیار
کسی به همرسید که قبول کرد و گرفت و دور انداخت یکی از رفقا از استر به زیر آمد و داخل خیمه شد و کس فرستاد که استر را
ضبط کند بیرون رفت برده بودند و ظاهرا چشم بندي میکنند دزدان آنجا اللهمّ ارزقنا الحجّ مرّة اخري بجاه محمّد و اله الطّاهرین.
ص: 276 (و لا باس بإخراج الجلد و السّنام من الحرم و لا یجوز اخراج اللّحم منه) و باکی نیست که بیرون
برند پوست ذبیحه را و کوهان او را از حرم و لیکن گوشت را از حرم بیرون نمیتوان برد. و بر این مضمون احادیث صحیحه و
کالصحیحه وارد است و در سابق گفت از منی بیرون میتوان برد، و در اینجا از حرم منافاتی نیست میان این دو قول
[گوشت کفاره را نمیتوان خورد]
(و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن فداء ال ّ ص ید یاکل صاحبه من لحمه فقال یاکل من اضحیّته و یتصدّق بالفداء) کلینی در حسن
کالصحیح روایت کرده است از حلبی که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از فدا و کفاره صید احرام یا حرم آیا
آن که کفاره میدهد میتواند خورد از گوشت فدا حضرت فرمودند که گوشت قربانی را میتواند خورد و گوشت فدا را تصدّق
میکند. دغدغه نیست در آن که گوشت قربانی و هدي را میتواند خورد بلکه در قربانی مستحب است خوردن و در هدي
خلافست در وجوب و استحباب و اما گوشت حیواناتی که به کفاره کشته باشند یا نذر و عهد و یمین کرده باشد که بکشد
نمیتواند خورد و در صحیحه علی بن جعفر و کالصحیحه کاهلی وارد است که میتوان خورد محمول است بر ضرورت چنانکه در
اضطرار میته حلالست و شکی نیست که اولی و احوط نخوردنست مگر در حال اضطرار (و قال صلوات اللَّه علیه لا یضحّی الّا بما
یشتري فی العشر) و منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که قربانی نکنند مگر شتر و گاو و
گوسفندي را که در دهه ذي الحجه خریده باشد و ظاهرا غرض اینست که اگر در ماه ذي قعده باشد یا پیشتر خریده باشد تربیت
میکند او را غالبا، و یا آن که به سبب داشتن نیز انسی عظیم حاصل ص: 277 میشود که کشتن آن سبب
قساوت قلب میشود چنانکه منقولست کالصحیح از محمد بن فضیل که گفت عرض نمودم به حضرت امام ابو الحسن صلوات اللَّه
علیه که فداي تو شوم قوچی فربه داشتم و چون خوابانیدم که آن را بکشم نگاهی بمن کرد و مرا رحم آمد و رقت کردم و کشتم
حضرت فرمودند که خوب نکردي که تربیت کرده باشی و بکشی، و ظاهر حدیث کراهت مطلق مربّی است اگر چه سؤال خاص
است اما جواب عام است و ظاهر آنست که در کمتر از ده روز انسی بهم نمیرسد و محتمل است که فی نفسه سنّت باشد که قربانی
را در دهه بخرند اگر چه خود تربیت نکرده باشد و علتش مخفی باشد (و الخصیّ لا یجزي فی الأضحیّۀ) و حیوانی را که خصیهاش
را کشیده باشند در قربانی مجزي نیست اعم از سنّت و واجب و هدي و غیر آن و بر این مضمون احادیث صحیحه و کالصحیحه
سیار وارد شده است قریب به صد و پنجاه سند صحیح از عبد اللَّه بن سنان و محمد بن مسلم و حلبی و بزنطی و عبد الرحمن بن
حجاج و غیر اینها. و در بعضی از این روایات واقع شده است که مگر آن که ندانسته خریده باشد و دیگر نداشته باشد زري که
بخرد مرتبه دیگر. و در صحیحه حلبی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه مرویست که فرمودند که گوسفند ماده بهتر
است از خصی هر گاه ماده فربه باشد و قوچ فربه بهتر است از خصی. و از ماده و مادّه بهتر است از خصی و در صحیح بزنطی
منقولست که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدند از قربانی به خصی حضرت فرمودند که اگر غرض گوشت باشد خوبست. و
ظاهرش آنست که اگر خصی فربه تر از نر باشد و غرض فقرا باشد بد نیست ص: 278 مثل ظاهر حلبی نیز
جواز خصی است با کراهت و شکی نیست در آن که در هدي واجب اکتفا به آن نمیتوان کرد و در سنتی نیز ترك اولی است با
صفحه 112 از 321
قدرت و اللَّه تعالی یعلم (و ذبح رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و اله عن نسائه البقر) و منقول است در صحیح از معاویه بن عمار که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون رمی جمره عقبه را به جا آوري شتري یا گاوي بخر از جهۀ هدي و اگر
بهم نرسد یا نداشته باشی قوچی بخر که فربه باشد و خصیه داشته باشد و اگر بهم نرسد گوسفندي بخر که خصیهاش را مالیده باشند
و الا بز نري بخر که خصی نباشد و اگر نه هر چه به همرسد، و تعظیم کن شعار الهی را یعنی سعی کن در آن که خوب باشد و
نقص در آن نباشد و تعظیم اوامر الهی تعظیم حق سبحانه و تعالی است چنانکه خود فرموده است که هر که تعظیم میکند شعایر
الهی را مانند ذبیحه فربه نفیس قیمتی که عیب نداشته باشد یا مناسک حجرا و یا موضع عبادات حجرا مثل عرفات و مشعر که از
ارکان دین است یا جمیع عبادات را تعظیم نمودن علامت تقواي دلهاست یعنی اگر در دل تو خداوندت عظیم است اوامر و نواهی
او نیز عظیم است. و دیگر فرموده است که گوشت و خون ذبیحه اعتباري ندارد نزد حق سبحانه و تعالی و لیکن تقوي و پرهیزکاري
که علامت معرفت و محبت اوست نزد او عظیم است، و عبادات ظاهري علامت عبادات باطنی است نمیبینی که حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله از جهۀ هر زنی از زنان خود گاوي نفیس قربانی نمودند و خود شصت و شش شتر نفیس بدست
مبارك خود قربان کردند، و از آن جمله شتر ابو جهل بود که بسیار ص: 279 قیمت داشت و حلقه بینی او
طلا بود داخل این شتران بود و چون آن حضرت حق سبحانه و تعالی و بزرگی او را میدانست در خور علمش تعظیم شعایر
میفرمودند با آن که آن حضرت نزد حق سبحانه و تعالی عزیزتر و عظیمتر است از جمیع مکنونات بود: تعظیم شعایر الهی میکردند
چون فی الجمله تعظیم او بود
[اگر قربانی قبل از ذبح بمیرد]
(و اذا اشتري الرّجل اضحیّۀ فماتت قبل ان یذبحها فقد اجزات عنه و ان اشتري الرّجل اضحیّته فسرقت فان اشتري مکانها فهو افضل و
ان لم یشتر فلیس علیه شیء) و اگر کسی قربانی را بخرد و بمیرد پیش از آن که او را بکشد از او مجزیست و اگر کسی قربانی را
بخرد و دزد آن را ببرد پس اگر بعوض آن بخرد افضل است و اگر نخرد بر او چیزي نیست. و در صحیح از معاویۀ بن عمار
منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که قربانی را بخرد و آن بمیرد یا دزد آن
را ببرد پیش از کشتن؟ حضرت فرمودند که باکی نیست و اگر عوض آن دیگري را بکشد بهتر است و اگر نکشد بر او چیزي
نیست. و آن چه صدوق ذکر کرده است ظاهرا عبارت همین حدیثست که فرق کرده است میان مردن و دزد بردن و شکی نیست که
آن چه در روایتست بهتر است و لیکن چون صدوق اخبار دیگر را دیده است که فرق کردهاند در اینجا نیز فرق کرده است و آن
اخبار در هدي وارد است و ممکن است که به همین نحو روایت دیگر دیده باشد، و غرض صدوق آنست که اگر بمیرد چون حق
سبحانه و تعالی کشته است اهتمامی در بدل نیست بخلاف آن که دزد برده باشد که اکثر اوقات از تقصیر این کس چنین میشود
که دزد میبرد
[انتفاع به پوست قربانی]
(و یجوز ان ینتفع بجلدها او یشتري بها متاع او یدبغ فیجعل منه جراب او مصلّی و ان تصدّق به فهو افضل) و جایز است که از پوست
قربانی منتفع شوند یا بفروشند و از امتعه خانه چیزي بخرند یا آن را دباغی کنند و از آن انبانی، یا محل جا نمازي کنند و اگر پوست
را تصدق کند افضل است. این مضمون در اخبار بسیار از صحیح و کالصحیح وارد است و اخبار صحیحه بسیار وارد شده است که
پوست و جل و آن چه در گردن ذبیحه آویختهاند همه را تصدق کنند چنانکه حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله کردند و
صفحه 113 از 321
جواز منافات با کراهت ندارد چون در بعضی از اخبار نهی واقع شده است از اینها
[نسیان قربانی]
(و اذا نسی الرّجل ان یذبح بمنی حتّی زار البیت فاشتري بمکّ ۀ ثمّ نحرها فلا باس قد أجزأ عنه) و در صحیح از معاویۀ بن عمار
منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که فراموش کند که در منی قربان کند تا آن که زیارت خانه
بکند و چون به خاطرش رسد در مکه بخرد شتر را و نحر کند حضرت فرمودند که باکی نیست و از او مجزیست
[اگر قربانی شرائط را نداشته باشد]
(و سال علیّ بن جعفر اخاه موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یشتري ال ّ ض حیّۀ عوراء فلا یعلم الّا بعد شرائها هل یجزي عنه
قال نعم الّا ان یکون هدیا فانّه لا یجوز ان تکون ناقصا) و به هفده سند صحیح منقولست از علی که گفت سؤال کردم از برادرم
حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از شخصی که قربانی بخرد که یک چشم باشد و مطلع نشود بر آن مگر بعد از خریدن
آیا مجزیست از او فرمودند که بلی مگر آن که هدي باشد که جایز نیست که آن ناقص باشد و ص: 281 به
هیجده سند صحیح منقولست از عمران حلبی که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه شخصی هدي بخرد
و نداند که آن معیوبست تا آن که زر بها را بدهد و بعد از آن عیب را ببیند صحیح است. و در حسن کالصحیح از معاویۀ بن عمار
منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از شخصی که هدي بخرد و معیوب باشد به آن که یک چشم باشد یا عیب دیگر داشته
باشد حضرت فرمودند که اگر زر را داده است از او مجزیست و اگر زر نداده است پس دهد و بی عیب بخرد. و این دو حدیث
محمولست بر آن که همین زر داده باشد و پس نتواند دادن چنانکه مشاهد است از احوال اهل بدو و شک اگر داشته باشد بدل
بخرد و اول را قربانی کند، و دویم را هدي کند احوط و اولی است و اللَّه تعالی یعلم (و سئل ابو جعفر صلوات اللَّه علیه عن هرمۀ
سقطت ثنایاها هل تجزي فی الاضحیّۀ فقال لا باس ان یضحّی بها) و روایت کرده است کلینی در صحیح عالی السّند از عیص از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و ظاهرا از نساخ شده باشد ابو جعفر بدل از عبد اللَّه صلوات اللَّه علیهما در پیري که
دندانهایش افتاده باشد حضرت فرمودند که باکی نیست که آن را در قربانی بکشد و ممکن است که حدیث دیگر باشد و اگر
حدیث دیگر باشد بهتر است که دو حدیث باشد از دو معصوم قوتش بیشتر میشود و ظاهر میشود که امر قربانی سهل است چون
مستحب است و در آن مسامحه بسیار شده است، و در روایات صحیحه و در هدي واجب مسامحه نفرمودهاند در آنجا میباید نهایت
اهتمام داشته باشد که معیوب و پیر و لاغر نباشد
[قربانی براي جنین]
(و قال علیّ صلوات اللَّه علیه لا یضحّی عمّن فی البطن) ص: 282 و منقولست که حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه فرمودند که قربانی در کار نیست یا خوب نیست از طفلی که در شکم است و پیش گذشت که واجبست از صغیر و
کبیر، از اینجا ظاهر شد که مراد از صغیر آنست که متولّد شده باشد و دور نیست که قربانی که از مادرش کنند از او مجزي باشد و
به انفراد نباید کرد
[اگر شاخ شکسته باشد]
صفحه 114 از 321
(و روي جمیل عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی الاضحیّۀ یکسر قرنها قال اذا کان القرن الدّاخل صحیحا فهی تجزي) و مرویست
بطرق صحیحه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در قربانی که شاخش شکسته باشد حضرت فرمودند که هر گاه مغز
شاخ صحیح باشد مجزیست (و سمعت شیخنا محمّد بن الحسن رضی اللَّه عنه یقول سمعت محمّد بن الحسن الصّفار یقول اذا ذهب
من القرن الدّاخل ثلثاه و بقی ثلثه فلا باس بان یضحّی به) صدوق ذکر کرده است که شنیدم که استادم ابن ولید که حق سبحانه و
تعالی از او خوشنود باشد میگفت بسیار که از استادم صفّار شنیدم که میگفت که هر گاه از شاخ اندرون دو ثلث شکسته باشد و
یک ثلث مانده باشد باکی نیست که آن را قربان کنند و چون امثال صفّار از قدما از اصحاب راي نیستند البته حدیثی به او رسیده
است خصوصا هم چنین حکمی که اصلا استدلال و استنباط در آن راه ندارد
[گرانی قربانی]
(و روي عن عبد اللَّه بن عمر قال کنّا بمکّۀ فاصابنا غلاء فی الاضاحیّ فاشترینا بدینار ثمّ بدینارین ثمّ بلغت سبعۀ ثمّ لم نجد بقلیل و لا
کثیر فوقّع هشام المکاري إلی ابی الحسن صلوات اللَّه علیه بذلک ص: 283 فوقّع صلوات اللَّه علیه انظروا
الثّمن الاوّل و الثّانی و الثّالث فاجمعوا ثمّ تصدّقوا بمثل ثلثه) روایت کرده است کلینی در حسن کالصحیح از عبد اللَّه ثقه که ما در
مکّه معظمه بودیم و قربانی گران شد و به یک مثقال طلا خریدیم و بدو مثقال تا به هفت اشرفی رسید دیگر بهم نمیرسید نه به
اندك و نه به بسیار پس توقیعی نوشت یعنی فرمان نوشت و گاه هست که محض مکتوب مراد است و ظاهرا تصحیف نساخ است
مثل تهذیب، و در کافی باین صورت است که در متن است و به قاف میتوان خواند به قرینه رقعه بعد از المکاري و به فا اظهر است
یعنی هشام مکاري که به هاشم اشهر است رقعه نوشت و رفع رقعه آنست که عریضه به خدمت حضرت امام موسی کاظم صلوات
اللَّه علیه نوشت و واقعه را عرض نمود پس فرمان حضرت آمد و هاشم اگر چه ضعیف است در اینجا ضرر ندارد چون عبد اللَّه
شهادت میدهد بر خط حضرت صلوات اللَّه علیه که فرموده بودند که بهاي اول و دویم و سیم را ملاحظه نمایید و تصدیق کنید
بمانند ثلث آن بدان که اکثر اصحاب باین حدیث استدلال نمودهاند که هر گاه قیمت مختلف باشد پس اگر دو قیمت باشد وسط
دو نصف است، و وسط سه ثلث است و وسطه ده عشر است و آن مبلغ را تصدق میکنند و بنا بر گفته ایشان مراد این خواهد بود
که اگر اقل مرتبه مجزي در گوسفند بهم رسد و بعضی به سه دینار خرند و بعضی به چهار و بعضی به پنج و چون همه را جمع
میکنیم دوازده میشود ثلث آن که چهار است تصدق میکنند. و محتمل است که الف لام عهد باشد و مراد از آن این سه قیمت
باشد که مذکور است چون راوي گفت که به قلیل و کثیر بهم نمیرسد چگونه قیم ص: 284 مختلف از
جهۀ آن قرار دهند مگر بر سبیل فرض و تقدیر و بنا بر این هر سه ده دینار میشود و ثلثش سه دینار و ثلث دینار است و علماء این
حدیث را اصلی عظیم کردهاند در بسیاري از امور که إن شاء اللَّه خواهد آمد
[مرغ کفایت نمیکند]
(و قال ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما لا یضحّی بشیء من الدّواجن) منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که
قربانی نمیتوان کرد به حیوانات مالوفه که در خانها میباشند مانند گاو و گوسفند و شتر و مانند مرغ و خروس و کبوتر اما در سه
اول مکروه است چون سبب قساوت قلب است چنانکه گذشت و اما سه آخر و امثال آن چون مشروع نیست و از شارع متلقی نشده
است
[اگر در قربانی نام دیگري را برد]
صفحه 115 از 321
(و سال علیّ بن جعفر اخاه موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه عن الاضحیّۀ یخطئ الّذي یذبحها فیسمّی غیر صاحبها أ یجزي عن
صاحب الاضحیّۀ قال نعم انّما له ما نوي) منقولست به سی سند صحیح از علی بن جعفر که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام
موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از قربانی که شخصی به نیابت شخصی میکند و سهوا نام دیگري را میبرد در وقت کشتن آیا جایز
است از صاحب قربانی حضرت فرمودند که نیست مگر از جهۀ آن که قصد نیابت او دارد و سهو ضرر ندارد
[قربانی رسول خدا]
(و ذبح رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و اله کبشا اقرن ینظر فی سواد و یمشی فی سواد) و به هفتاد و دو سند صحیح منقولست از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله ص: 285 قوچی
کشتند که شاخ بلندي داشت یا شاخ دار بود و نظر در سیاهی میکرد و در سیاهی راه میرفت و فحل بود یعنی خصی نبود بلکه
خصیه کوفته و مالیده نیز نه بود، و نظر در سیاهی و مشی در سیاهی را چند معنی گفتهاند یکی آن که مراد از سواد علف زار باشد و
از بعضی از اخبار این معنی اظهر است چون در آنجا هست که بول در سیاهی میکرد و پشکل در سیاهی میانداخت یا آن که این
مواضع از آن سیاه بود و باقی سفید بود و باین معنی نیز احادیث بسیار وارد است یا آن که کنایه از فربهی باشد به آن که سایهاش
بزرگ بود که در سایه خود راه میرفت و در استحباب فربهی احادیث متواتره وارد شده است
[قربانی که شرائط را نداشته بوده]
(و قال علیّ صلوات اللَّه علیه اذا اشتري الرّجل البدنۀ عجفاء فلا تجزي عنه و ان اشتریها سمینۀ فوجدها عجفاء اجزات عنه و فی هدي
المتمتّع مثل ذلک) و منقولست از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه و به چهل و نه سند صحیح این مضمون منقولست از عیص
و محمد بن مسلم و منصور بن حازم و حلبی و غیر ایشان از احدهما صلوات اللَّه علیهما که هر گاه شخصی بدنه یا هدي یا قربانی
بخرد به گمان لاغري و لاغر در آید از او مجزي نیست و اگر به گمان فربهی بخرد و لاغر در آید مجزي است و هم چنین اگر به
گمان لاغري بخرد و فربه در آید مجزي است، و در هدي تمتع نیز چنین است چنانکه در صحیحه منصور است و خلافی نیست در
این مسأله نزد علماء
[قربانی از چند نفر]
(و سال محمّد الحلبیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن النّفر یجزیهم البقرة فقال امّا فی الهدي فلا و امّا فی الاضحی فنعم) و در
صحیح منقولست از حلبی که گفت سؤال کردم از حضرت امام ص: 286 جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از
جمعی آیا یک گاو مجزیست حضرت فرمودند که در هدي تمتع که واجب است یکی از یکی میباید چنانکه گذشت و اما در
قربانی خوبست تا هفتاد کس. و در صحیح بطرق متکثره منقولست از حلبی که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که مجزیست
گاو و شتر در شهرها که قربانی سنت است از هفت کس و در منی مجزي نیست مگر از یک کس چون غالبا واجبست. و در صحیح
از معاویه منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که در منی گاو از پنج کس کافی است هر گاه هم سفره باشند. و
محمول است بر قربانی مستحب یا ضرورت چنانکه در صحیح از عبد الرحمن بن حجاج منقول است که گفت سؤال کردم از
حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از قومی که قربانی بر ایشان گران شود و ایشان حج تمتع کنند و از یک خانه نباشند و
صفحه 116 از 321
لیکن رفیق و همسفره باشند یا بر احتمالی هم حمله و با هم راه روند و در یک خیمه باشند آیا میتوانند که یک گاو بکشند همه
حضرت فرمودند که دوست نمیدارم که چنین کنند مگر با اضطرار. و احوط آنست که با اضطرار چنین کنند و روزه نیز بگیرند (و
یجزي الهدي عن الاضحیّۀ) و مجزیست هدي تمتع از قربانی مستحب چنانکه در احادیث صحیحه از محمد بن مسلم و ابو عبیده و
معاویۀ بن عمار وارد شده است اما اگر بکشند ثواب دارد و هر چند بیشتر باشد بهتر است چنانکه احادیث بسیار بر آن دلالت
میکند و روي البزنطیّ عن عبد الکریم بن عمرو عن سعید بن یسار قال (سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عمّن اشتري شاة و لم
یعرّف بها فقال ص: 287 لا باس بها عرّف بها او لم یعرّف بها) و منقول است در موثق کالصحیح از سعید که
گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از کسی که گوسفند بخرد و آن را به عرفات نبرده باشند حضرت
فرمودند که باکی نیست خواه برده باشند و خواه نبرده باشند قربانی و حج صحیح است. و حمل کردهاند بر آن که صاحب خبر دهد
که من بردهام به عرفات چنانکه منقولست به هیجده سند صحیح از سعید بن یسار که گفت به آن حضرت صلوات اللَّه علیه عرض
نمودم که ما در منی گوسفند میخریم و نمیدانیم که ایشان به عرفات بردهاند یا نه حضرت فرمودند که ایشان دروغ نمیگویند
قربانی کن به آن گوسفندان. و ظاهرا مراد این باشد که اقوال مسلمین محمولست بر صحت یا آن که خصوص آن جمع را حضرت
دانند که دورغ نمیگویند مع هذا مشاهد است که همه گوسفندان خود را میبرند. و به سی سند صحیح منقولست از بزنطی و ابو
بصیر از حضرت امام رضا و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما که فرمودند که قربانی نمیتوان کرد مگر حیوانی را که به
عرفات برده باشند و ظاهرش استحباب مؤکد است و اولی آنست که از ایشان بپرسند تا خاطر جمعتر شود
باب الهدي